ویرگول
ورودثبت نام
روزنامه شریف
روزنامه شریف
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

انقلاب - قسمت سوم

مجید که قبل از انقلاب هم حرکت‌‌‌هایی علیه رژیم کرده بود، استاد کار تشکیلاتی بود. یک پسرک قدکوتاه ولی فرز و تیز با لهجه شیرین اصفهانی و به شدت خون‌‌‌گرم.

تقریبا همه دانشجویان خوابگاه به اسم هم که نشده، لااقل به چهره او را می‌‌‌شناسند. من که هم‌‌‌اتاقی‌‌‌اش بودم، می‌‌‌بینم که شب و روزش را یکی کرده که کارها زمین نخورد؛ حالا دیگر شده دست راست نیما. وقتی زمزمه‌‌‌های استعفای آشپزها را از زبان‌شان شنید، نمی‌‌‌دانم چطور در آن گیر و دار عده‌‌‌ای از قدیمی‌‌‌های خوابگاه را دور هم جمع کرده بود که توی سلف کار کنند.

محسن می‌‌‌گفت برای دستمزد این‌‌‌ها و هزینه تهیه گوشت و هزینه‌‌‌های جاریه دانشگاه هم با یکی از بزرگان نهضت آزادی شخصا وارد مذاکره شده است.

در قضیه خودکشی خشایار، وقتی همه پایین ایستاده بودیم و داشتیم نگاه می‌‌‌کردیم، نیما و محسن از راه رسیدند و نیما شروع کرد از طریق صحبت کردن خشایار را آرام کند اما یک ربع قبلش مجید رسیده بود و با پرس‌‌‌وجو از دانشجوهایی که خشایار را به اسم صدا می‌زدند، هم‌‌‌اتاقی و یکی از همشهری‌‌‌هایش را پیدا کرد.

دیدم که دستشان را گرفت و از در پشتی ساختمان باهم بالا رفتند و بعد از نیم ساعت غائله خوابید.

هیچکس هم نفهمید چه شد که خشایار بی‌خیال خودکشی شد.

دیروز تراکت‌‌‌هایی که مجید برای اعلام سخنرانی‌‌‌اش در همکف ساختمان ابن‌‌‌سینا آماده کرده بود را هنگام نهار در سلف دانشگاه و شب در اتاق‌‌‌های خوابگاه پخش کردیم.

روی تراکت‌‌‌ها با خط بزرگ نوشته شده: «تعطیلی دانشگاه به قیمت چرک کف دست».

ساعت از دوازده می‌‌‌گذرد که در اتاقمان را می‌‌‌زنند. نیما و محسن...


به قلم مافیا


لینک قسمت اول داستان انقلاب

لینک قسمت دوم داستان انقلاب

دانشگاه شریفروزنامه شریفانقلابداستان امدادیداستان کوتاه
روزنامه شریف/ اخبار راستکی دانشگاه صنعتی شریف را از روزنامه دنبال کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید