امیدوارم که قسمت قبلی رو خونده باشین، اگه نخوندین حتما بخونین چون اگه نخونین ... خب سرطان رو شکست نمیدیم دیگه!
قبل از این که در مورد تمرکز صحبت کنم، لازمه که یکی از سوالایی که چندین بار هم از من پرسیده شد رو جواب بدم.(البته این سوال مربوط به حوزه برنامه نویسیه و اگر برنامه نویس نیستین میتونین از این قسمت رد بشین)
چطور روش "فین من" رو برای یادگیری مطالب برنامه نویسی استفاده کنم؟
من خودم به شخصه همیشه این کار رو انجام میدم و اونقدر هم که فکر میکنین این روش سخت و طاقت فرسا و نشدنی نیست. خیلی هم ساده است. بذارین یک نمونه رو نشونتون بدم، یه چند مدتیه که دارم برای قسمت بعدی KotlinFarsi یک دوره رایگان آماده میکنم. اگه با برنامه نویسی اندروید آشنا هستین، اسم Dagger رو هم شنیدین. خب این دوره هم که انشالا توی ماه بعد میاد(اگه کرونا مشکلی توی پروسه ضبط و کارای من ایجاد نکنه). منم مثل هر کس دیگه که دوره ای رو تهیه میکنه باید یک سری مطالب رو آماده کنم، سرفصل بندی کنم، علمم رو به روز کنم و یه نگاهی به دوره های جدید بقیه بندازم، محتوا رو آماده کنم و ... . از بین این ها به روز کردن علمم یک قسمتیه که نیاز به یادگیری داره و میتونم روش فین من رو به کار ببرم. اگه یادتون باشه این روش 4 مرحله داشت.
1 - خوندن و به خاطر سپردن. اینجا باید در نظر بگیرین که خب مطالب خیلی پراکنده است و بعضی هاش شاید تکراری باشن. مهم نیست، با هر مطلب جدیدی که مواجه میشم این قضیه براش صدق میکنه. قرار نیست مثل یک کتاب بیشینم از اول تا اخر بخونم، تیکه تیکه پیدا میکنم مطالب رو و سعی میکنم یادش بگیرم. حتی اگر توی بازه چند روزه باشه.
2 - نوشتن، یاددادن و تکرار کردن. این قسمت شاید اولش یکم سخت باشه براتون ولی خب باید در نظر بگیرین که تهش واقعا یادمیگیرین. یه برگه بردارین و شروع کنین به نوشتن. مثلا من برای این موضوعات از OneNote استفاده میکنم. هر مطلبی رو که سعی کردم به حافظم بسپرم رو روی OneNote مینویسم و در این حین سعی میکنم به سینای خیالی بقل دستم درس بدم. انصافا خوب کارآموزیه، با ادب، مهربون، پر تلاش :))))
یک سری محقق اومدن بچه های یک کلاس دانشگاهی رو مورد آزمایش قرار دادن. بچه ها رو نصف کردن، به نصف کلاس گفتن با استفاده از لپتاپ مطالب رو یادداشت کنین و به نصف دیگه گفتن با استفاده از قلم و کاغذ مطالب رو یادداشت کنین. نوت برداری اونایی که از لپ تاپ استفاده میکردن خیلی بیشتر از اونایی بود که از قلم و کاغد استفاده میکردن. هم سریع تر بودن و هم بیشتر نوشته بودن. در انتها ازشون یه آزمون گرفتن. نتیجه اون آزمون جالب بود، اونایی که از قلم و کاغذ استفاده میکردن به مراتب نمره هاشون بیشتر از اونایی بود که تایپ میکردن. قانون زحمت میگه برای هرچی بیشتر زحمت بکشی بیشتر تو حافظه ات میمونه و بیشتر یادمیگیری.
برای یک سری مطالب هم میتونین از قلم و کاغذ استفاده کنید که واقعااااا نتیجه اش سر تا پا متفاوته، حتما امتحان کنین.
ولی من نیاز داشتم به OneNote ، چون مطالبی که یادداشت میکردم اصلا پایدار نبود و هر لحظه ممکن بود تغییر کنه. برای همین منظور، چون میخواستم قانون زحمت رو هم به جا بیارم، اومدم مطالب رو به انگلیسی یادداشت کردم. همین که به مغزم فشار میاوردم و انگلیسی مینوشتم میشد زحمت و خب نتیجه اش هم خوب بود.
3 - یادنداری؟ دوباره بخون. خب این دیگه واقعا نیاز به مثال زدن نداره دیگه، مشخصه
4 - به زبان ساده توضیح بده. اتفاقا این قسمت رو خیلی دوست داشتم، چون واقعا هرچی بتونم راحت تر و ساده تر توضیح بدم برای مخاطب آینده هم بهتر میشه.
همینطور که دیدن، خیلی ساده بود و سختی زیادی نداشت. مشکل از شروعه! سختیش "شروع کردن به کاره" که امروز یک اشاره بهش میکنیم.
اههه؟ تازه بحث اصلی شروع شد... این چیز غیر طبیعی و جدیدی نیست که خودمون رو توی موقعیتی ببینیم که بخوایم روی یک موضوع تمرکز کنیم ولی نتونیم. خیلی راحت بعد چند دقیقه حواسمون به موضوع های ناخواسته ای پرت میشه که نباید بشه. خیر سرمون فردا باید یه پروژه تحویل بدیم یا یه امتحان داریم یا یه چیز مهم دیگه... اوضاع موقعی بدتر میشه که به خودمون سخت میگیریم که چرا تمرکزمون رو از دست دادیم و همون باعث استرس بیشتر و از دست دادن تمرکز بیشتر میشه. چیز مشخصیه که اگه همین تمرکز از دست رفته رو برگردونیم میتونیم به راحتی نتایج کارمون رو چند برابر کنیم.
ولی جالبش اینجاست که اگه بخوایم همون زمان رو توی اینترنت بگردیم، به راحتی انجامش میدیم یا اگه فیلم بخوایم نگاه کنیم یا بازی کنیم یا هرچیز خوشایند دیگه. واقعا چی میشه که به راحتی میتونیم روی کارای جذاب تمرکز کنیم ولی روی کارای سخت نه؟ چیزی که از نظر من باعث از بین رفتن تمرکز اکثریت آدما میشه، اون ذهن و بدنشون نیست(البته هست هااا، منظورم اینجا نسبیه) بلکه اون کاریه که نیازمند تمرکزه. اگه بتونیم بفهمیم چی میشه که اون کارای جذاب رو با تمرکز انجام میدیم و همون المنت رو برای کارای دیگه امون به کار ببریم میتونیم خیلی از اون تمرکز از دست رفته رو جبران کنیم.
اینو دیدین تا حالا؟
معرفی میکنم به شما، دوپامین هستن ایشون. عامل تموم لذت هامون همین فسقلیه که میبینین! البته این مولکول باعث میشه ما در "طلب" چیزی باشیم و همین فسقلی توی خیلی از کارا بهمون انگیزه میده. واقعا قویه، باور نمیکنین؟
یه سری محقق میان به تعدادی موش یه دستگاه هایی وصل میکنن که با فشار دادن اهرم توسط موش ها بهشون دوپامین تزریق میشد. موش ها انقدر اون اهرم رو فشار میدادن که دیگه هیچی براشون مهم نبود، حتی غذا خوردن. انقدر اون اهرم رو فشار میدادن که از حال میرفتن. اومدن اون اهرم رو حذف کردن، زندگی برای موش ها دیگه معنی نداشت. بی هدف شده بودن، فقط یه گوشه دراز میکشیدن و در انتظار مرگ بودن. انقدر قویه این مولکول!
خوب پیدا کردیم راهش رووو، بریم دوپامین تزریق کنیممم به خودمون! همین الانشم موقعی که کسی شوک شده یا حمله قلبی بهش دست داده یا قلبش از کار افتاده بهش دوپامین تزریق میکنن، اگه یکی از این شرایط رو نداری فکرش رو از سرت بیرون کن، دیگه فرض کن ماده ای که قلب از کارافتاده رو به کار میندازه، با قلبی که داره میتپه چیکار میکنه! بجاش بیا بشین، من بقیه حرفام رو بزنم، راحت تر، بدون درد و خون ریزی ?
بهتون گفتم این ماده چطور توی بدنمون تولید میشه؟ هاا، اصلا نگفتم؟ خب حق داری به فکر تزریق باشی! واقعیتش اینه که بدنمون بسته به فعالیتی که میکنیم دوپامین تولید میکنه. در حقیقت هر فعالیتی که پاداشی در اون لحظه داشته باشه، باعث ترشح دوپامین توی بدن میشه. اون فعالیت هایی هم که پاداشی در اون لحظه نداشته باشن دوپامین ترشح میکنن ولی خیلیییی کمتر و خوب مغز هم نگا میکنه میبینه مسلما علاقه زیادی پیاده میکنه به انجام فعالیت هایی با ترشح دوپامین زیاد. توی اینترنت چرخیدن، فیلم نگاه کردن، حتی برای بعضی ها خونه تمیز کردن!(همینطور که گفتم، بدن اون دوپامین رو ترشح میکنه و افراد هم متفاوت هستن و در نتیجه ممکنه یه فعالیت برای شما لذت بخش باشه ولی برای یکی دیگه نه)
ذهن هم سریع گول میخوره بنده خدا، در نتیجه وقتی میشینین جلوی کتاب یا شروع میکنین کاری رو انجام بدین سریع حواسش پرت میشه و هی میخواد بره کار های دیگه رو انجام بده! یادش بخیر موقع دانشگاه یه گروه داشتیم تا یکی میومد شروع میکرد به صحبت های طولانی و گاهن بی ربط، متوجه میشدیم بنده خدا فرداش امتحان داره :))))
ما هم الان دوربرمون پرشده از فعالیت هایی که دوپامین زیاد ترشح میکنن. تازه میدونین بدترش چیه؟ بعد مدتی بدنمون به اون میزان دوپامین عادت میکنه! یعنی اگه هی فعالیت های با دوپامین بالا انجام بدیم، بعد مدتی دیگه به میزان قبل علاقه ای به اون کارا نداریم و هی شرایط بدتر و بدتر میشه. راه چاره چیه حالا؟
نمیخوام بگم اون فعالیت ها رو کلا قطعش کنین چون نشدنیه! ولی خب میشه کمترش کرد. مثلا یک روز در هفته کلا تموم اون فعالیت هایی که بسته به بدنتون باعث ترشح دوپامین زیاد میشن رو قطع کنین و سعی کنید توی حذف کردن اون آیتم ها سر خودتون رو گول نزنید. یه روز کامل بدون انجام اون فعالیت ها. یک روز بدون نگاه کردن به گوشی، به تلویزیون، به لپ تاپ. یک روز بدون اینترنت یک روز پاک زندگی کنین. به جاش فعالیت هایی با میزان ترشح دوپامین کم انجام بدین. کتاب بخونین(البته اگه از اون آدم هایی هستین که علاقه زیادی به کتاب خوندن نداره! در غیر این صورت اینو هم نباید انجام بدین)، اتاقتون رو تمیز کنید، با خانواده وقت بگذرونین، آشپزی کنین و هر کار سخت و طاقت فرسای دیگه.
من خودم به شخصه واقعا نمیتونم یک روز کامل از اینا دور باشم، برای همین سعی میکنم جمعه ها یا پنجشنبه ها، از ساعت 6 صبح تا 6 شب بدون این آیتم ها وقتم رو بگذرونم و واقعا توی این مدت تاثیر خودش رو گذاشته، علاقه ام به انجام کار های سخت بیشتر شده. یادمه وقتی دو ماه آموزشیم رو توی سربازی میگذروندم، من که کتابخون نبودم، به راحتی میتونستم یه کتاب رو در روز تموم کنم! گمونم قبلش بدنم معتاد دوپامین بوده.
این یکی ربطی به تمرکز نداره، پاداش اونایی که تا اینجا خوندن. خیلی موقع ها شده که شروع میکنین به انجام یک فعالیت جدید و توی چند روز اول به راحتی در راستای هدفی که گذاشته بودین حرکت میکنین ولی بعد از چند مدت دیگه علاقه اتون کم میشه( مثلا قرار میذارین که هر روز برین بیرون بدوین یا هر روز یک ساعت کتاب بخونین و یا ... ) بعد مدتی هم دیگه وقتش رو پیدا نمیکنین. قانون دو دقیقه میگه، اگه هر قعالیت و هدفی برای خودت گذاشتی، این قانون رو بذار که هر روز( یا توی اون سیکلی که تعریف کرده بودی از قبل) حداقل دو دقیقه اون فعالیت رو انجام بدی. اگه قرار بوده یک ساعت کتاب بخونی، یک صفحه کتاب بخون، اگه قرار بوده بری بیرون بدوی، بند کفشات رو ببند برو بیرون، اگه قرار بوده کل روز رو فعالیت بدون دوپامین انجام بدی، حداقل چند ساعت سعیت رو بکن. این بهت کمک میکنه که اگه از سر بی حوصلگی بیخیال اون فعالیت شدی، با انجام حداقل اون فعالیت دلت برای انجام بیشترش بکشه و اگر هم واقعا اون روز نمیتونی، خب همون دو دقیقه کافیه دیگه! ولی چیزی که لازم و ضروریه اینه که حتماااااا اون دو دقیقه رو انجام بدی، دیگه وقت انجام اون دو دقیقه رو داری دیگه!
خب اینی که تا اینجا مطرحش کردم غول مرحله آخر و اون سخته بود. از قدیم هم گفتن، کارای سخت رو اول انجام بده. حالا که انجامش دادیم، دیگه چه چیزایی باعث تمرکز بیشترمون میشن؟
خب خیلی صحبت کردم. همینا واسه این قسمت کافیه. امیدوارم کمکی کرده باشم. یادتون باشه هنوز کارمون تموم نشده. یه چندتا کار دیگه مونده و دیگه راحت میشین. خب پس تا قسمت بعدی فعلاا.
سوالی داشتین میتونین اینجا ها پیدام کنین:
لینکداین من(خیلی وقته کاملش نکردم)