قبل از هر چیزی این را بگویم که متن زیر مقدمه مقاله ای است از دکتر نیما قربانی و همکاران.
و از آنجایی که شاید معانی کلمات تخصصی را ندانید این نکته را بگویم که زندگی را سخت نگرفته و هرچقدر فهمیدید، از همان استفاده کنید.
در جامعه فوق العاده رقابت جوی امروزی، متوسط بودن امری پذیرفتنی نیست.فرد باید برجسته و بالاتر از میانگین باشد تا احساس ارزشمندی کند و این غیر ممکن است که همه افراد در یک زمان بالاتر از میانگین باشند.
این یعنی افراد تمایل دارند در تصویری که از خود برای خودشان می سازند اغراق کنند و دیگران را پایین تر ببینند تا در مقایسه با آنها احساس برتری کنند و همه این ها برای ارضای چیزی به اسم حرمت خود است.(در ادامه بهتر متوجه می شوید که حرمت خود چیست)
پایین بودن حرمت خود با بسیاری از پیامدهای منفی روان شناختی مانند فقدان انگیزه(مثلا در دانش آموزان)،افسردگی و تفکرات خود کشی و ...
و
بالا بودن حرمت خود با پیامد های روان شناختی مثبت مانند شادی و خوشی بینی و انگیزه بیشتر در ارتباط است، اما کمتر دیده شده است که افزایش حرمت خود در افراد موثرباشد.
برای مثال افزایش حرمت خود افراد بسیار دشوار است. چراکه ثابت شده است حرمت خود در مقابل تغییر مقاوم است.
علاوه بر این حرمت خود بالا با پیامد های منفی نیز همراه است و تاکید بیش از اندازه بر ارزیابی و دوست داشتن خود می تواند به خودشیفتگی،غرق شدن در خود،خودمیان بینی و بی توجهی به دیگران منجر شود(پس سعی کنید بیش از اندازه هم به خودتان علاقه مند نشوید).
تلاش برای حفظ و افزایش حرمت خود به تحریف خودآگاهی منجر می شود، که باعث می شود شناسایی حوزه هایی که نیاز به تغییر و بهبود دارد با مشکل مواجه شود(همان مواردی که می گویید:چرا حال ندارم درس بخوانم یا مثلا کاهش ارتباط با همسرتان و ...).
تمایل به به داشتن حرمت خود بالا، باعث ایجاد تمایل به دیدن بدی ها در دیگران، به عنوان مقیاسی که خود در مقایسه با آنها مطلوب در نظر گرفته می شود، می گردد.
بنابراین روانشناسان به راه حلی جایگزین برای معرفی نگرش و ارتباط سالم با خود پرداخته اند و یکی از این مفاهیم شفقت خود است. که اگر چه در روانشناسی غربی مفهوم جدیدی است،اما قرن هاست که درفلسفه شرقی وجود دارد.
شفقت خود سه زیر شاخه دارد:
- مهربانی با خود در مقابل قضاوت کردن
- اشتراکات انسانی در مقابل انزوا
- بهشیاری در مقابل همانندسازی افراطی
ترکیب این سه مولفه مرتبط،مشخصه فردی است که به خود شفقت می ورزد.
مهربانی با خود، درک خود به جای قضاوت خود و نوعی حمایت نسبت به کاستی و بی کفایتی های خود است(بالاخره هیچ خوشگلی بی عیب نیست دیگه).اعتراف به اینکه همه انسان ها دارای نقص هستند ،اشتباه می کنند و درگیر رفتارهای ناسالم می شوند،مشخصه اشتراکات انسانی است.
بهشیاری در مقابل همانندسازی افراطی در شفقت خود، به یک آگاهی متعادل و روشن از تجارب زمان حال می انجامد(در زمان حال زندگی کردن و اسیر گذشته و بنده ی آینده نبودن مزیت بزرگی است که فراموش شده است).این تجربه باعث می شود جنبه های دردناک یک تجربه نادیده گرفته نشود و مکررا ذهن را اشغال نکند.(فرار نکنیم)
داشتن شفقت خود نیازمند این است که فرد به خاطر شکست ها یا نرسیدن ها، به انتقاد سخت گیرانه از خود نپردازد(قبلا هم گفتم سرزنش کردن خودمون،دلیلی است برای ادامه اشتباه).
زمانی که خود با این باور که انتقاد خود می تواند فرد را وادار به تغییر و پیشرفت کند، به خاطر اشتباهاتش به سختی مرود قضاوت قرار بگیرد، عملکرد های حمایتی خود برای تهدید نشدن حرمت خود فرد، در جهت پنهان کردن نواقص از خود آگاهی فرد عمل می کنند.
بدون آگاهی از خود، این ضعف ها مورد تردید قرار نمی گیرد. در مقابل فرد از طریق شفقت ورزیدن به خود، یک امنیت هیجانی به وجود می آورد که بتواند بدون ترس از سرزنش خود،خودش را به وضوح ببیند و فرصت پیدا کند تا با دقت بیشتری الگوهای ناسازگار هیجانی را درک و اصلاح کند.(شفقت خود شاید همون ظرفیت دیدن مشکلات و حل آنها باشد،همان چیزهایی که بخاطرش به روانشناس مراجعه می کنیم).
افرادی که شفقت خود بالایی دارند نسبت به افرادی که شفقت کمی دارند سلامت روانشناختی بیشتری دارند زیرا در آنها درد گریز ناپذیری و احساس مشکل که همه افراد تجربه می کنند بوسیله یک سرزنش خود بی رحمانه،احساس انزوا و همانندسازی فراطی با افکار و هبجان ها استمرار نمی یاد.