یک نقص جدی هم که ریشه در سوءتفاهم دارد آن است که اغلب مجموعههایی که به فکر «سفارش دادن چابکی» میافتند، مثل سفارش یک پیتزا پپرونی، درواقع به دنبال بستهای میگردند که کمک کند تا کارمندان، «بیشتر کار کنند!»
ریشه این خطای شناختی در «تعریف کار - Definition of The Work» نهفته است و وقتی دیر یا زود نوبت به اصلاح «تعریف کار» میرسد، مقاومت در برابر چابکی آغاز میشود!
قرنها عقبه مدیریت سنتی و تهاجم فرهنگی صنعت به توسعه نرمافزار، باعث شده اغلب سازمانها نسبت به تعریفی که از کار دارند بسیار مطمئن و به آن مغرور باشند. مفهوم «کار» در این فضا، همان «تولید صنعتی» است! تولید نرمافزار مثل تولید کلوچه! ازاینرو منطقی است که به دنبال سیستمهایی برای «انجام درستِ کار» باشند تا تن دادن به ابتکارهایی برای «انجام کارِ درست»: ما کارمان درست است ولی متأسفانه درست کار نمیکنیم! - خیلی آشناست؛ نه؟!
مواد اولیه، که همان ایدههای ناب، افکار، طراحیها و تکالیف هستند از بالا روی سرِ کارگران ریخته شده و در کف کارگاه باید فراوری و بستهبندی شوند! ماهیت کار در این سازمانها «چیزی واقعاً واضح» تلقی میشود!
باید صادقانه اعتراف کرد که نقش «اسکرام تجاری» یا بهتر بگویم «تجارت اسکرام»، در رشد فزاینده این کجفهمیِ ویرانگر، بسیار پررنگ بوده و هست!
انجام کار در اسکرام یک هنر است! اسکرام از شما توقع دارد در انجام دادن کار مانند یک آرتیست عمل کنید.
اما آنچه در این میان اهمیت دارد این حقیقت است که چابکی درنهایت باعث بیشتر کار کردن کارمندان خواهد شد؛ ولی پس از بازتعریف کار! ماهیت کار در چابکی، دستکم در توسعه نرمافزار، مترادف «خلق» است و خلق کردن، فعالیتی پیچیده است! این بازتعریف از کار، شاید تأثیرات ساختاری عمیق و جدی طلب کند: جریان مدیریت را تحت تأثیر قرار دهد. ساختارهای قدرت را دگرگون کند. توازن هزینهها را برهم زند. ادغام و تفکیکهایی ایجاد کند و حتی باعث جابجایی فیزیکی افراد شود!
تأثیراتی که اغلب «رادیکال» شمرده میشوند؛ و بله! چابکی از این منظر، تفکری رادیکال است!
قبل از سفارش پیتزای پپرونی مان به این نکات مهم توجه کنیم. آنگاه شاید تصمیم بگیریم سفارشمان را به آینده موکول کنیم! وقتی که احتمالاً ازلحاظ مبانی فکری آمادهتر هستیم.