در میان بازههای زمانی که انسان به آنها اهمیت میدهد، «زمان حال» شاید پرکاربردترین و پربحثترین این بازهها باشد.
روانشناسان، فیلسوفان، کارشناسان حوزههای خودشناسی و عرفان و حتا متخصصان اقتصادی، بیشمار نظر در زمینهی نوع برخورد انسان با «زمان حال» دارند که مهمترین رویکرد در این نظرپردازیها اغلب قائم به شخص و مرتبط با مدل گذران زندگی فردی بوده است. اینکه بهترین راه برای رسیدن به سعادت، درک زمان حال و به قولی «زندگی در اکنون» باشد، نظری ست که باید در قالب فردی بررسی شود و با انگارههای زندگی هر شخص، سنجیده شود.اما آنچه در دیدگاه صاحب قلم اهمیت و چه بسا ضرورت درک«زمان حال» را چند برابر میکند، نه انگارههای شخصی، که هنجارهای اجتماعی منتج از این درک است. ضرورت اینکه «اکنون» را به جای «زمان حال» اشتباه نگیریم و با این خیال که در «دم» زندگی کردن میتواند ذهن را آزاد نگه دارد، فکر نکنیم درحال بروز خلاقیت هستیم. «زمان حال» یک بازهی زمانی است، یک روند رو به جلو است. پس برای این حرکت رو به جلو، باید باقی وجوه اطرافمان را هم مراقبت کنیم. «زمان حال»، بدون گذشته و آینده بیمعنا ست.