در ثبت احوالات روزانه، تمام اتفاقی که میافتد این است که پس از گذراندن یک روز کامل، یکبار دیگر مقابل خودمان مینشینیم و به اوج و فرودهایمان در طول یک روز فکر میکنیم. این تفکر نه مثل تأملکردن، ریشهدار است که منتج به قضاوت شود و نه باری به هر جهت که نتوان دنبالش کرد و فقط کاغذی را سیاه کند. روایتی درونی است از مرور آنچه بوده و برونریزی بیپروایی است از درون راویش. حضور بیواسطهی خود است در مقابل خود که البته شرایطی دارد و مهمترینش، "صداقت" است. صادق بودن در روایت شخصی از خود، بدلیل تخلیهی ذهنی و عاطفی که برای راویش بوجود میآورد، مهم است. صادق بودن در شرایطی که قرار باشد روایت شخصی از خود، ابزاری بر تحلیل خود از خود یا دیگران از خود باشد، مهم است. ثبت صادقانهی احوالات روزانه، آمیزش عقل و احساس در پایان یک روز است؛ وقتی که هر اتفاقی بوده، افتاده و هر تصمیمی که بوده، گرفته شده است. پس هیچ پیشقضاوتی در درون راوی اتفاق نیافتاده و اجازه میدهد خود از کارها و افکاری که انجام شده و شکل گرفته، نتیجهگیری کند.
حفظ و نگهداری از احوالات انسانی کمک میکند خاطرههای بیشمار هر روزه به ذهن راوی بیاید و این امر از تکرار آنها که نتیجهاش روزمرگی است، جلوگیری میکند. بهترین قاضی خود، خود است. از تکرار این خود در پیش خود نهراسیم. هرچه بیشتر تکرار کنیم، بیشتر شناخت پیدا خواهیم کرد و یکی از راههای تکرار این خود نزد خود، ثبت احوالات روزانهای است که خود انجام داده و در انتها هم خود است که از آنها نتیجه میگیرد.