این یک دیدگاه به یک جریان رو به افزایش در میان جامعهی ایرانی است که فعّال بودن -به معنی انجام دادن فعلی، کاری- در میان ما به شدّت درحال انقراض است. به عمد از کلمهی انقراض استفاده میکنم، چون در شرایط انقراض است که دیگر برگشتی برای پدیدهی منقرض شده، متصوّر نیستیم. همانطور که برای انقراض در هر زمینهای، عامل یا عواملی وجود دارد، در انقراض فعالیّت در میان ما هم حتمن هست چون میدانیم که هیچ پدیدهای، بدون عامل بوجود نمیآید. باز هم تأکیدم بر استفاده از کلمهی عامل است تا این موضوع را روشن کند که عمل مهم است و میتواند بر پیشبرد یا توقف آدمها تأثیر بگذارد. فارغ از عوامل روانی یا اجتماعی یا فرهنگی و غیره که بررسی و توضیح آنها نیاز به تخصص و متخصص دارد -و من آن نیستم- عاملی که برآمده از تجربهی زیستهی خود به عنوان سرمنشاء این سکون و غیبت عمل میشناسم، چیزی نیست جز شکایت مداومی که در زبان روزمره از آن با اصطلاح «غُر زدن» استفاده میشود. ظاهرن این روزها - که صد البتّه روزهای جذابی برای هیچکس نیست- تمام فضای ذهن تصمیمگیرندهی ما را غُر زدن اشغال کرده و جایی برای هیچ تصمیم عملی دیگری نگذاشته است. ذهن امروز ما تبدیل به خرابهای از افکار شده که پشت نردههای شرایط بد اسیر هستند و گاهی تنها یاد آنها به سراغمان میآید و ما پس از آهی سوزناک، به جای رد شدن از نردهها و فقط از دور با نگاهی شاکیانه به مرورشان مینشینیم و چون فضای ذهنیمان پر از غُر است، عملی برای ظهور و بروز افکار و ایدههایمان انجام نمیدهیم. شاید مهمترین تصمیم برای رد شدن از این نردهها، خودِ تصمیم به رد شدن است و شاید پس از این نردهها، دنیای بهتری باشد. حداقل میدانم که از شرایط فعلی بدتر نیست، چه اینکه همیشه تجربهی دنیای جدید، جذاب است و زیستِ بدون عمل هیچوقت جای خوبی برای زندگی نبوده، نیست و نخواهد بود.