سروش زرگر·۲ سال پیشمرگ، عافیت فراموشیسالها پیش هنگامی در دوران لیسانس یکی از اساتیدمان که از قضا سمت اجرایی هم داشت دار فانی را وداع گفت؛ با این اتفاق دانشگاه به یک باره در مو…
سروش زرگر·۲ سال پیشخاطرات کوتاه مهاجرت ۳: تاریخ انقضای دیورپاسپورتمان را دیدند، مهر را کوبیدند، پروازمان را صدا زدند، سوار شدیم، و پرید! با پریدنش تقریبا ما مهاجر حساب شدیم، یک ساعت و نیم بعد رسما م…
سروش زرگر·۲ سال پیشخاطرات کوتاه مهاجرت ۲: کرونا، و گربههای انفجاریروز رفتن روز عجیبی بود! بعد از یک خداحافظی سریع از دوستانمان که چاشنیاش ماسک و فاصلهی اجتماعی و مقدار زیادی اشک و سکوت غمبار بود، حالا نو…
سروش زرگر·۲ سال پیشخاطرات کوتاه مهاجرت ۱: عکس آخر!بسیار تلاش کردهام که از تجربهی مهاجرت بنویسم. اما نمیشد! امروز میتوانم بگویم که تصور من از اتفاقات پیرامون مهاجرت بیشتر نوعی کاریکاتور ب…
سروش زرگر·۴ سال پیشمن هم کرونا گرفتم... (مطلب اول)نمیدانیم چقدر ساده ناگهان از همه دنیا قطع خواهیم شد