
رفتار درمانی دیالکتیک (DBT)، معالجهی کارآمدی برای نوجوانانی در حال دستوپنجه کردن با مشکلات است.
مهارتهای DBT ذهنآگاهی، تحمل پریشانی، تنظیم هیجانات و موارد دیگر را شامل میشود.
والدین نقش مهمی در درمان DBT برای نوجوانان ایفا میکنند.

جولی بارون، نویسندهی مقاله - طی بیش از ۳۰ سال تجربهی بالینی با نوجوانان و خانوادهها، هیچ درمانی را به اندازهی DBT جامع برای نوجوانان تحولآفرین نیافتهام. شاهد آن بودهام که DBT، نوجوانان را از احساس ناامیدی و میل به خودکشی به سمت ایجاد زندگیهای معنادار و پربار هدایت میکند.
رفتار درمانی دیالکتیک (DBT)، نوعی از تراپی ساختاریافته و مبتنی بر شواهد است که افراد را در مسیر توسعهی راهبردهای سالم برای کنار آمدن هدایت میکند.
DBT ترکیبی منحصربهفرد از درمان فردی، آموزش مهارتهای گروهی و مشارکت خانواده را ارائه میکند.
در هستهی آن، رفتار درمانی دیالکتیک، به دو حقیقت تعادل میبخشد:
پذیرش زندگی همانگونه که اکنون است؛ همزمان به تحقق بخشیدن به قصد ساختن زندگیای ارزشمند با تلاش کردن برای تغییر رفتارها و روابط.
رفتار درمانی دیالکتیک که ابتدا توسط مارشا لینهان در دههی ۱۹۸۰ برای بزرگسالان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) توسعه یافت، برای نوجوانان (DBT-A) توسط جیل اچ. راتوس و الک ال. میلر سازگار شدهاست.
امروزه اثربخشی DBT برای نوجوانانی که با هیجانات شدید، خودزنی، افکار خودکشی و یا سایر رفتارهای مخاطرهآمیز دستوپنجه نرم میکنند، به اثبات رسیدهاست.
دورهی نوجوانی، دورهای از تغییرات عمدهی هیجانی و رشدی است.
نوجوانان بهطور غریزی هیجانات عمیق و شدیدی را تجربه میکنند؛ هرچند بسیاری از آنان فاقد کارکردهای اجرایی و مهارتهای مقابلهای لازم برای مدیریت کارآمد این هیجانات هستند.
هنگام غرق شدن در افکار و درماندگی، نوجوان درگیر اغلب به «راهحلهای سریع» کوتاهمدت مانند خودزنی، افکار خودکشی، مصرف مواد و یا سایر رفتارهای ناامن روی میآورد.
رفتار درمانی دیالکتیک برای نوجوانان (DBT-A) استراتژیهایی برای مدیریت هیجانات غالب، کاهش رفتارهای آسیبرسان و بهبود روابط، مناسب سن آنها، ارائه میکند.
مهمتر این است که والدین نیز مهارتهای DBT را همراه نوجوانان میآموزند. این محیط را حمایتگرتر میسازد که پایداری این تغییرات را تسهیل میبخشد.
برنامهی آموزشی DBT-A پنج مجموعه مهارت را پوشش میدهد که «ماژولها» نام دارند.
این مهارتها در گروههای آموزشی ۹۰ دقیقهای هفتگی برای نوجوانان و والدینشان، به صورت جداگانه و یا در قالب گروههای چندخانواری مشترک، آموزش داده میشود.
هر یک از این مجموعههای مهارتی با دیگری همکاری دارند و به گونهای، دیالکتیک بنیادین میان پذیرش واقعیت موجود و ایجاد تحولات مثبت برقرار میسازند.
آموزش آگاهی از لحظهی حال و مشاهدهی افکار، احساسات و تجربیات بدون قضاوت.
ماندن در لحظهی حال به افزایش تمرکز، کاهش واکنشپذیری و ایجاد فضایی برای انتخابهای کارآمدتر کمک میکند.
آموختن مهارتهایی برای روبهرویی با هیجانات دردناک و موقعیتهای پرفشار - بیآنکه آنها را تشدید کنیم.
این مهارتها به ما گزینههای گوناگونی برای پذیرش تجربیات دشوار، گذر از پریشانی - بیآنکه با کردارهایمان وضعیت را وخیمتر سازیم - و جستوجوی معنا در رنجها بهمنظور پیشبرد رشد، خواهند داد.
ابزارهایی برای آگاهی از هیجانات، کاهش آسیبپذیری در برابر شدت آنها و افزودن به تجربیات هیجانی شادیبخش فراهم میآورد. این مهارتها با تأکید بر خودمراقبتی و کاهش رنج برآمده از هیجانات، به ارتقاء میزان آسایش هیجانی یاری میرسانند.
به برقراری توازن میان پذیرش آنچه است و دگرگونی چیزی که رنجآور است، یاری میرساند. این ماژول انعطاف در اندیشهها و کردارها را میآموزد. با هدف اینکه افراد افقهای دید خویش را وسعت بخشند، گزینههای بیشتری داشته باشند و تعارضهای پیوندی کمتری را حس کنند.
استراتژیهایی را برای بیان بیپردهی نیازها، تنظیم مرزها و حفظ احترام به خود - همزمان با تقویت روابط - آموزش میدهد. وقتی نوجوانان و والدین برآوردهسازی نیازهای خود را به شیوههای سالمتری انجام دهند، روابط قویتر میشود.
تربیت یک نوجوان با هیجانات شدید، کاری دشوار است؛ والدین اغلب خود را در گردابی از احساسات متفاوت مییابند. همراهی والدین ضرورتی انکارناپذیر دارد. دیبیتی همان مهارتهای رویاروییای را که به نوجوانان میآموزد، به والدین نیز آموزش میدهد.
این رفتار درمانی، زبانی مشترک برای مواجهه در خانه پدید میآورد تا والدین بتوانند در موقعیتهای دشوار با مهارت پاسخگو باشند. این رویکرد همکاریمحور، پیوندهای خانوادگی را استوارتر ساخته و احتمال تغییرات ماندگار را فزونی میبخشد.
در سالهای اخیر، DBT به راهکار درمانی محبوبتری تبدیل شدهاست. بسیاری از ارائهدهندگان با ادعای ارائهی مراقبت DBT، تبلیغ میکنند. آموزش مهارتهای دیبیتی بهتنهایی نیز سودمند است؛ هرچند مدل «مبتنی بر شواهد» دیبیتی برنامهای جامع را با بهرهگیری از پنج مداخله کلیدی پیش مینهد.
مراجعان هر هفته با درمانگر اختصاصی خود دیدار میکنند که ایمنی را در اولویت قرار میدهد. این درمانگر رفتارهایی را که میتوانند روند درمان را مختل سازند، بررسی کرده و راههایی برای ارتقاء کیفیت زندگی مراجع پیشنهاد میدهد.
درمانگر دیبیتی با بهرهگیری از رویکردی درمانی موسوم به «تحلیل زنجیره رفتاری»، رویدادها یا موقعیتهایی را که رفتارهای چالشبرانگیز را برمیانگیزند، شناسایی میکند، هیجانها، اندیشهها و کنشهای پسین را درک مینماید. در نهایت، وی مهارتهای دیبیتی را برای گسستن این زنجیره و ترویج پاسخهایی سالمتر به کار میبندد.
کارت ثبت روزانهی وقایع، دیبیتی ابزاری ارزشمند برای مراجعان است. چراکه آنان را قادر میسازد تا هیجانات، رفتارها و کاربرد مهارتهای خویش را در طول هفته دنبال کنند. در نتیجه این کارت میتواند بهسان پلی ارتباطی میان مراجعهکننده و درمانگر در نشستهای درمانی ایفای نقش نماید.
جلسات درمانی گروهی هفتگی با ساختاری منسجم، بر تمرین ذهنآگاهی، آموزش مهارتها از طریق برنامهای جامع شامل هر پنج ماژول و انجام تمرینهای خانگی برای تعمیق آموختههای گروهی متمرکز است. نوجوانان و والدینشان، بهصورت جداگانه و یا حتی مشترک در این گروهها شرکت میکنند.
این خدمت، حمایت بینجلسهای را فراهم میآورد تا از بروز رفتارهای مشکلساز که مراجعان در فرآیند درمان برای تغییرشان هدفگذاری کردهاند، پیشگیری شود.
تماسها یا پیامهای کوتاه با راهنمای مهارتها، که معمولاً درمانگر نوجوان است، بر تمرین مهارتهای دیبیتی (DBT) در موقعیتهای واقعی زندگی تمرکز دارد. برنامههای جامع معمولاً پشتیبانی تلفنی را هم برای مراجع و هم برای والدین ارائه میدهند. این حمایت آنی، نقشی کلیدی در تقویت اعتمادبهنفس و تثبیت مهارتهای آموختهشده در گروههای آموزشی ایفا میکند.
تیم درمانی دیبیتی، متشکل از درمانگران فردی، هدایتکنندگان گروههای آموزشی و راهنمایان مهارتهای والدین، بهصورت هفتگی گرد هم میآیند تا رویکردی هماهنگ و مشارکتی را تضمین کرده و به اصول مدل دیبیتی پایبند بمانند. هدف اصلی این تیم، ارائه حمایت یکپارچه و راهنماییهای متناسب با نیازهای خاص هر خانواده است.
درمان رفتاری دیالکتیکی (DBT) برای نوجوانان، رویکردی رهاننده، مهارتآموز و تقویتکننده پیوندهای خانوادگی است.
نوجوانان و خانوادههایی که به این راهبرد درمانی متعهد میشوند، میآموزند که چگونه رفتارهای مخرب را با مهارتهای مقابلهای کارآمد جایگزین کنند، ارتباطات خانوادگی را بهبود بخشند و زندگیهایی سرشار از ثبات، تابآوری و معنا بسازند.
منبع: PsychologyToday