مرا زیبا خطاب کن، آنگونه که دِگر زیباییها پژمرده و نژند شوند.
به من ایمان بیاور و خدا را در حسادت غرق کن.
ساقه سبز زندگیام باش و ریشههایت را در من بِدَوان؛
بگذار خورشید تمام تاریکیها را فتح کند؛
بگذار آسمان نگاهت را روشن کنم و ابرها را برای تو نقاشی.
مبادا تنه درخت جوان را رها کنی؛ مبادا زیر سایه درخت کاج بروی؛ مبادا باران ببارد و ساقههای سبز لطیفت زیر بارش باران آسیب ببیند.
بگذار این تنهی بیجان و خمیده نگهبان و سایهبان تو باشد.
بگذار آغازی بر قصه ساحل چشمانت باشد.
پس به من بباز و تسلیم شو.
تقدیم به قلبهایی که کوک میشوند اما، سازِ عشق نمینوازند.
سیدصدرا مبینیپور
میدانید هنر نوشتن به چیست؟
نوشتن و نگارش ما در حقیقت به یک نیاز معطوف میشود. این نیاز در ما به شکل ضعف، دلتنگی، دغدغه و ... پدیدار میشود.
چرا نوشتن؟
در عصر امروز نیاز مبرم ما به فعالیت و انجام کاری که سبب آرامش میشود، تاکید میشود. چه چیز بهتر از نوشتن برای من و شاید شما.
"صدرا یک درخواست دارد"
از دوستان ویرگولی که این پست را خواندند، درخواست میکنم که از دوستان ویرگولیشان دعوت به نوشتن کنند و باز در فصل پاییز شاهد شکوفایی متن های ویرگولیهای عزیز باشیم.
به شخصه مشتاق شرکت شما در مسابقه جناب دستانداز عزیز هستم.
ممنون از جناب دست انداز که هوای بنویسهای ویرگول را دارد.
افتخاری ندارم ولی نامش این است: [حضور افتخاری]