ویرگول
ورودثبت نام
صدرا
صدرا
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

میز گرد 6 - مخاطب را او تعیین می‌کند!

قبل از هر چیز این موسیقی به من در نوشتن این متن کمک کرد. [ Dreaming ]

نور می‌ترسید اما، فرار نکرد. ماند و محو شد.

اگر بخواهم زندگی خودم را به باتری در حال مصرفی تشبیه کنم، در حال حاضر سی درصد از حجم آن را استفاده کردم و باید بگویم با توانی که از خودم در روشن نگه داشتن نور کارخانه‌های ذهنم به کار گرفته‌ام خیلی زود فرسوده خواهم شد.

یک تفاوت در میان باتری واقعا و من وجود دارد و آن از کار افتادگی‌ست که در من موجب فرسودگی‌ خواهد شد و شاید مقدمه اتصالی زدن های بد موقع و نبود جریان کافی در شرایطی که بیشترین نیاز را به جریان برق داشتی.

قلب نشانه‌ی چیست؟
قلب نشانه‌ی چیست؟

باتری‌ها لزومی برای استقامت و ماندن نمی‌بینند، آنان قلب نیستند و نسبت به آنچه در اطرافشان می‌گذرد بی‌تفاوت‌اند. قلب‌های ما گاهی توانی برای ایجاد جریان خون کافی در رگ‌هایمان را ندارند اما، نکته‌ای که وجود دارد ما نیستیم! قلب‌هاییست که با ما و هم ضرب ما هستند.


تصویر پشت پنجره هیچگاه دروغ نمی‌گوید؛ مگر به اشتباه دستت، چشمت و جانت نقش رویای دیدار با او را برایت به تصویر بکشد.

زیبا نیست؟
زیبا نیست؟

به خیالت همین دیروز بود که تمام ذوق در آیینه به خودم نگاه می‌کردم و می‌گفتم این منم و این تو.

زیبا نیست؟!

من خواستمت و باید بگویم خواستن، رسیدن است و چقدر شیرین بود لحظه‌ی توانستن!

من با چند چیز زندگی می‌کنم و شاید مهم‌ترینش نوشتن و خیال‌انگیز ترینش داشتن یک پنجره در اتاقم و دورنمایی از رهگذران در حال گذر است.

اعتراف می‌کنم که حس و حال هوشنگ مرادی کرمانی را الان و در همین لحظات حسابی بر می‌تابم. که مدتی روبه‌روی دکه روزنامه فروشی مشغول تماشای مردم بوده است(برگرفته از کتاب شما که غریبه نیستید).


در آخر نامه‌هایت نامم را آن گونه صدا کن که سیب بر لبانت بِنِشینَد.

نامه را تو باید بنویسی، مخاطب آن نیز پیدا خواهد شد.
نامه را تو باید بنویسی، مخاطب آن نیز پیدا خواهد شد.

چند بار در طول زندگی‌ات دست به نوشتن نامه زدی و اگر بدانی چقدر آن کلمات سرشار از احساس و حال خوب هستند، دلت به چیز دیگری جز نامه راضی و قانع نخواهد شد.

و چه چالشی سخت‌تر از صدا کردن مخاطب در آن! اصلا نامه نویس قهار کسی است که بداند مخاطبش را در نامه چگونه صدا بزند و چقدر آن لحظه شیرین خواهد بود... این طور نیست؟

می‌گویند رسیدن نامه از طرف دیگران در این زمانه سعادت می‌خواهد. یا شاید بهتر باشد بگویم خواندن نامه لیاقت می‌خواهد.

به دیدگاه من در نامه چهار حس انسان را در بر می‌گیرد.

  • اول بینایی که چشمان شخص با کلمات درون نامه درگیر می‌شود.
  • دوم رایحه آن نامه و حسی که هنگام خواندن به او منتقل می‌کند. این رایحه می‌تواند یادآور خاطره یا خود آن شخص باشد.
  • سوم صدای آن کاغذ است که باید بگم شیرین‌ترین بخش برای من است.
  • چهارم لمس کاغذ است. در دست گرفتن کاغذ با کلماتی که برای تو نوشته شده است، حس دلپذیری‌ست.

تنها یک عنصر با حس پنجگانه فاصله دارد و چقدر می‌تواند نبود این حس نامه‌ی ما را ناب‌تر کند.

به امید نوشتن و سپس خواندن نامه...


یک گفتگوی خودمانی در میزگرد این هفته
امیدوارم از این نوشته لذت برده باشید.
حتما نظرتونو درباره این پست برام بنوسید و اینکه پاییز با تمام هیجانات شور انگیزش تمام شد.
من از لحظاتی که در این فصل گذراندم براستی عشق کردم.
شما چطور؟
میزگرد قبلی یک پیشنهاد داشتم که مورد توجه دوستان عزیز قرار گرفت.
https://vrgl.ir/ws9kv
میزگردنامهخیالنوشتنحال خوبتو با من تقسیم کن
شریان یک رگ _ زیر کالبد مجسمه _ زنده نگه می‌دارد _ مرا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید