کرونا مرگبار و جدی است و باید از آن ترسید. اما این نوشته، به اسکرام مربوط است.
تصور کنید در جلسهی اسکرام تیم خود نشستهاید تا برای اسپرینت پیش رو برنامهریزی کنید. بکلاگ را هم بدون ورود به جزئیات مرور کردهاید و حالا نشستهاید و مالک محصول، کارها را یکی یکی در میآورد و توضیح میدهد و شما و بقیهی تیم اسکرام، به آن وزن عملیاتی میدهید (Story Point).
اول صبح به نظر میرسید که پای کار عجیب و غریبی در میان نباشد. اما وقت مرور جزئیات یکی از کارها، و احتمالاً سؤال یکی از همتیمیها و پاسخ مالک محصول، معلوم میشود با کاری طرفید که هیچ ایدهای برای انجامش ندارید و در حد ظاهر کردن یک فیل وسط اتاق، مبهم و ترسناک به نظر میرسد!
همیشه این طور بود که اگر شما ایدهای نداشتید، یک نفر دیگر در تیم داشت و همین که کلمهای دربارهاش سخن میگفت سرنخ را به دست میگرفتید و در ذهنتان تا انتها میرفتید و بعد میتوانستید بزرگی آن کار را تخمین بزنید و این سرنخ دادن، جمعاً یک دقیقه هم وقت نمیگرفت.
همیشه این طور بوده که اگر تیم فنی کاری را بسیار زمانگیر و دشوار تشخیص میداد، مالک محصول نیز کمی عقبنشینی میکرد و آن ویژگی را تعدیل میکرد یا به زمان دیگری موکول میکرد که فرصت فکر کردن فراهم شود.
اما این بار هیچ کدام از آن «طور»ها پیش نیامده. هیچ کس ایدهای ندارد و بعضیها هم که سرنخی دارند، نمیدانند چقدر ممکن است کار ببرد. مالک محصول هم بار دیگر خاطرنشان میسازد که بچهها، این را حتماً لازم داریم و بیشتر بخشهای بعدی به آن وابسته هستند.
همه با هم مشغول بحث میشوید و ایدههایتان را میگویید. اسکرام مستر هم که میبیند اوضاع خوب نیست، مدارا میکند و چیزی نمیگوید. دو دقیقه میگذرد و به دقیقهی سوم میرسید و بعد هم چهارم و پنجم، و نهایتاً صدای اسکرام مستر که تا همین جا هم خیلی خیلی ارفاق کرده درمیآید و خواهش میکند بحث فنی نکنید!
خب چه کار کنید؟ بحث فنی نکنید؟ پس چطور در مورد چیزی که نمیدانید چطور انجامش دهید تخمین بزنید؟ بعدیهایش چه میشوند که تا شب همین بساط است؟
به تجربه دیدهاید و دیدهایم که احتمالاً اگر تیم فنی نیم ساعت وقت داشته باشد فکری میکند و راهحلی مییابد، اما نمیشود جلسه را نیم ساعت به تعویق انداخت، چون آدمهای فنی عاشق بحث فنی هستند و تا ابد میتوانند حرف بزنند و کاری نکنند.
پس بهتر است جلسه را ادامه بدهید.
اما کارهای بعدی به این کار دشوار و مبهم وابسته هستند و ذهن شما و همکارانتان را درگیر میکند. حق هم دارید. فرض کنید به شما گفته باشند فیلی ظاهر کنید و از آن عکس بگیرید. وقتی نمیتوانید فیل را ظاهر کنید، عکس گرفتن هم منتفی است.
این جور وقتها یک نفر باید پیدا شود و بگوید بچهها، الآن که قرار نیست عکس را بگیریم. در این جلسه فقط قرار است ببینیم عکس گرفتن چقدر سخت و پیچیده است.
ذهنهای ما باید با تمرین به جایی برسند که فرض کنند کاری انجام شده و بر اساس آن فرض، برای کارهای بعدی برنامهریزی کنند. طبیعتاً «فرض کردهایم» که آن کار انجام شده و اگر پای عمل رفتیم و دیدیم که واقعاً نشدنی است، اجرای کارهای وابسته هم منتفی است و تمرین ذهنی هم به درد نمیخورد.
اما شاید هم فرضمان درست از آب درآمد.
این جور وقتها نترسید و به برنامهریزی ادامه دهید. اول باید فیل را ظاهر کنید و بعد از آن عکس بگیرید و تا فیلی ظاهر نشده، عکسی در کار نیست. اما فرض کنید فیل را ظاهر کردهاید و حالا میخواهید دربارهٔ عکس گرفتن تخمین بزنید.
این کار شدنی است و برنامهریزیها را هم به خطر نمیاندازد. جلسه را پیش ببرید و بعداً سر وقت فیلظاهرکنهای تیم را دور هم جمع کنید و چارهای بیاندیشید.
نگران کمی تغییر در پیشبینیها هم نباشید. خوبی اسکرام همین است که از اشتباه کردن نمیترسید، چون مطمئن هستید که زود به اشتباه پی میبرید و چیزی دامنهدار نمیشود.