Tahere Niroumand·۱ روز پیشایستگاه اتوبوسدر ایستگاه اتوبوس دخترکی تکوتنها ایستاده بودکنار همان نیمکت فلزی زنگزده کهسبزش سالهاستبه خاکستری خسته رنگ باخته بودباران میبارید آرام…
Tahere Niroumand·۲ ماه پیشامید شایدنور زرد صبح پاییزیآرام روی صورتم مینشیند...هوا کمی سرد است،کمی دلنشین....میلههای بالکنهنوز سرمای شب را در خود نگه داشتهاند.نسیم، پوست خس…
Tahere Niroumand·۲ ماه پیشرفته از یادبهار بود...شکوفهها بر تن بادام نشسته بودند...زنی ایستاده بود زیر بار عطر سفید درخت...با هر ریزش شکوفه، او دست بر دلش میگذاشت....میچرخید،…
Tahere Niroumand·۲ ماه پیشزندگی و مرگایستاده بود روی آرزوهایش،میان جادهای که یکسو سپیدپوش بودو سوی دیگرش تا بیکران سبز میرفت.چالههای کوچکی میان راه دهان گشوده بودند؛شبیه گ…
Tahere Niroumand·۲ ماه پیشرهامن همیشه متهم بودهام...اما نه به گناه بزرگی که تصور میکنید...گناه من فقط «رها بودن» بود.به اینکه زود میروم، زود میگذرم...به اینکه بند…
Tahere Niroumand·۳ ماه پیشزنچهرهاش بوم نقاشی بودکبودی بر لب و گونهاش پیدا و برجسته بوددر چشمانش رودی از مروارید روانقطرهقطره جاری بر رخسار او بودگاه و بیگاه بغض در…
Tahere Niroumand·۴ ماه پیشمن دیگر انجا نیستممن دیگر آنجا نیستم +۱۲ نویسنده: طاهره نیرومند امروز چندشنبه بود؟ نمیدانم.قبل از اینکه پلکهایم کامل باز شود، بوی تند وایتکس دماغم را سوزا…
Tahere Niroumand·۵ ماه پیشپنجره بازاو عاشق شده بود...اما یک روز،او از نگاهش رفت.با اینکه هر شب در خوابهایش گم میشد،هیچوقت بیدار نمیماند تا پیدایش کند.کفشهایش، مثل رفتنش…
Tahere Niroumand·۵ ماه پیشمیگذردمیدانم میگذرد...عقربههای ساعت دیواری برای رسیدن به دو بامداد به دنبال هم میدوند...و من روبهروی آن نشستهام بیپناه، با نگاههای خسته،…
Tahere Niroumand·۶ ماه پیشزردآلوهای نوکزدهکنار دریاچه ایستاده بود. میخندید. موهای بلندش در باد میرقصید.سطح آب صاف و خاکستری بود؛ مثل صفحهی روشن یک تلویزیون قدیمی که موج میزد.با…