در جنگلی زیبا، روباه باهوشی زندگی میکرد. روباه حیوان زیرکی بود. تیزپا و تیزچنگ بود. سرش پر از ایدههای متنوع بود و با انبوهی از ترفندها در هر زمینهای آشنایی داشت! روباه قصۀ ما خیلی باهوشتر از دیگر حیوانها بود؛ مخصوصاً از همسایۀ کوچک و بدقوارهاش، «خارپشت»، که شبیه منگولها راه میرفت و انگار فقط آفریده شده بود برای مراقبت از لانهاش و جستوجوی غذا برای فرزندانش.
روباه زیرک قصۀ ما یک آرزو داشت: خارپشت همسایه را بهچنگ بیاورد، پوستش را بدرد و گوشتش را بهدندان بکشد؛ اما روباه با همۀ کمالاتش، با همۀ اطلاعاتش، با آنهمه زیرکیاش، با آن چنگ و دندان تیزش، هیچوقت نتوانست خارپشت را بهدست بیاورد.
هر روز صبح خارپشت قصۀ ما با دیدن روباه که در گوشهای کمین کرده بود، آهی از دل برمیآورد و با خود میگفت: «باز سروکلهی این مزاحم پیدا شد.» بعد خودش را مثل توپ گردی جمع میکرد و بهانتظار مینشست تا روباه خسته شود و بهدنبال کار خود برود :)
مفهوم روباه و خارپشت را سر آیزیا برلین، فیلسوف انگلیسی، در میانۀ قرن بیستم ابداع کرد و متفکران و نویسندگان را بر اساس آن طبقهبندی نمود. برلین روباه را نماد افرادی میداند که جهان را با تمامی پیچیدگیهایش میبینند، هیچوقت روی یک مفهوم و راهحل متمرکز نمیشوند و بهطور پراکنده، راههای مختلف را امتحان میکنند؛ درحالیکه خارپشت، افرادی هستند که جهان را با تمامی پیچیدگیهایش، سازمانی واحد و ساده میبینند و با یک قاعده و مفهوم ابتدایی همهچیز را یکپارچه میکنند. در واقع: روباه چیزهای زیادی میداند؛ ولی خارپشت یک چیز خیلی مهم را خوب میداند!
جیم کالینز هم در کتاب از خوب به عالی (Good to Great) یکی از شش ویژگی سازمانهای عالی (در مقایسه با سازمانهای خوب) را رعایت اصل خارپشتی میداند: سازمانهای موفق اصل خارپشتی خود را شناسایی میکنند و بیشترین انرژی و منابع خود را برای تقویت آن سرمایهگذاری میکنند.
بهگفتۀ کالینز، اصل خارپشتی در سازمان دارای سه ویژگی زیر است:
ـ در انجام آن، از همۀ رقیبان بهتر هستید.
ـ میتوانید با آن پول دربیاورید.
ـ از انجام آن لذت میبرید.
اصل خارپشتی زندگیات را دریاب!
پیش از این در مقالۀ «بهجای صد شهر خراب، یک ده آباد بسازیم!» هم به اهمیت تمرکز پرداخته بودم. فارغ از اینکه با آیزیا برلین یا جیم کالینز موافق هستیم یا نه، مفهوم خارپشتی میتواند نقش مؤثری در زندگی ما بازی کند. اصل خارپشتی در زندگی فردی یعنی برای موفقشدن باید استعداد و توانایی اصلی خود را یافت و روی آن تمرکز کرد.
مهمتر از تمرکزکردن روی اصل خارپشتی «نه گفتن» به تمامی کارهایی است که این تمرکز را به هم میزنند. باید بدانیم که دقیقاً N کار خوب در این جهان وجود دارد :) ولی ما فقط یک نفر هستیم؛ بنابراین نمیتوانیم به همۀ این کارها برسیم و در همۀ آنها عالی باشیم. پس خوب است که یکی از این کارهای خوب (که دوستش داریم و میتواند برای خودمان و جامعهمان مفید باشد و البته درآمد خوبی هم دارد) را انتخاب کنیم و تلاش کنیم که در آن بهترین باشیم.