خب سلامی به وسعت غیبت 50 روزه پاییزی من در ویرگول و حرفهای جدید و باحالی که برای خودم قرار بنویسم و شاید کسی هم بخونه و حال کنه یا نقدی برش داشته باشه ... هرچه از دوس رسد خوش است...?
آخرین نوشته من در ویرگول مربوط میشه به کمتر از 2 ماه پیش با عنوان 3- روز سوم چالش، تسلیم وسوسه نشو
اگر نخونیدن خوشحال میشم بخونید و اگر هم خوندین خوشحالتر میشم دوباره بخونید و اگر نظر یا پیشنهاد جدیدی دارین برام بنویسید.
حتی اگر قبلا روی پست چالش سوم من کامنت گذاشتین خوندن کامنت های خودتون بعد از 2 ماه جالب باشه چالش سوم کلیک کنید. ?
این نوشته من سه قسمت داره با عناوین زیر داره :
//قسمت اول غیبت 50 روزه // قسمت دوم درماندگی // قسمت سوم موفقیت در برنامه هفتگی//
توی این 2 ماه اتفاقات زیادی برام افتاد کلا توی چالش و نوسان بودم چالش آب سرد رو به 5 دقیقه رسوندم و رو به پایان بود (تو روز سوم چالش رکوردم 47 ثانیه بود) چالش آب سرد بخاطر این موضوع رو به پایان بود چون کلاً دوش گرفتن زیاد(مثلا هفته ای 3تا4بار) اونم در فصل پاییز با آب سرد برای سلامتی جسمی خیلی خطرناکه و من با علم به این موضوع چالش دوش آب سرد را در اوج رکورد 5 دقیقه ایم رها کردم ?? و ادامه چالش آب سرد رو موکول کردم به فصل زمستان چون واقعا خیلی اثرات مثبتی توی برنامه های زندگیم داشت.
و اما قرار بود برنامه روتین و منظم هفتگی و روزانه داشتم باشم اما مثل خیلی از آدمهای با برنامه دیگه که مدعی هستن زندگیشون با برنامه پیش میره، برنامه من خوب پیش نرفت، واقعیت انگیزه کافی هم نداشتم کلاً این یکسال اخیر که فریلنسر (دورکار) شدم خدا رو شکر دوران سردرگمی و کلافگی و بی حوصلگی من بود.
شاید بپرسی چرا شاکری برای این موضوع ؟؟! جوابم اینه تجربه شخصیم توی این 6 سال اخیر و اعتقادم بهم میگه اغلب کلافگی و سردرگمی نشانه رفتن به سمت برنامه ریزی قوی تره مثل زمانی که شغلت رو عوض میکنی و احتمال افسردگیت بالا میره یا حتی افسردگی بعد از زایمان ....
اغلب اوقات درد نشانه رشد هست هرچند بعضی اوقات باید به درد فرصت ترمیم و بازنگری داد(دوران افسردگی و غرق شدن در اشتباهات یا تجربه های گذشته)
من خودم طی 6 سال اخیر در سال 1 الی 3 ماه حالت سردرگمی دارم و همیشه تونستم از لحاظ شخصی رشد کنم و چیزای جدیدتری از خودم و دورنم یاد بگیرم و بکار ببندم.
خلاصه بعد از چالش دوندگی و مطالعه و دوش آب سرد متوجه شدم اصلاً دل و دماغی نسبت به انجام کارهای مهم و فوری پروژهای کاری و کسب و کار شخصی خودم ندارم و یک مقدار از لحاظ مالی هم به مشکل خورده بودم/
چندین بار برنامه روزانه و هفتگی چیدم و اونجور که انتظار داشتم خوب پیش نمی رفت (البته اغلب اوقات اینجوره ?)
اما نکته جالبی که برام داشت اینه که نسبت به برنامه های چیده شده ی سری قبلم بهتر عمل میکردم(ببین قبلا چ افتضاحی بودم من?) و همین باعث می شد نا امید نشم...
کلی کتاب تو قفسه داشتم که یا نخونده بودم یا نصفه نیمه خونده بودم ولی هیچ انگیزه ای برای باز کردن کتاب جدید نداشتم و هر از گاهی میرفتم توی متمم و مهارت یادگیری می خونم...
خب حدودا ماجرهای بالا حدود 1 ماه اتفاق افتاد و در چند سطر خلاصه شد. هر چند میدونم همین چند سطر برای مخاطب امروزی کلی طولانیه، چون دنیای مدرن سرعتش رو به ما انتقال داده ولی من فک میکنم کاربر ویرگول مقداری صبور تر هست...
تا اینکه عزم رو جزم کردم رفتم سراغ کتاب قرآن و یک کتاب تفسیر روان و خودمونی رو بعد سرچ سفارش دادم و خریدم و بعد از چند روز با پست رسید و توی برنامه ام هر روز 1 صفحه از اون رو گنجوندم. میخواستم ببینم واقعا حرف حساب این کتاب چیه...
چند تا نکته جالب از تفسیر آیات قرآن:::
یه کتاب دیگه هم که حدود 2 سال پیش خریدم رو گذاشتم توی برنامه ام به نام جهاد با نفس (شما بخونید مبارزه با تنبلی و مبارزه به هوس ها) این کتاب ما رو آگاه میکنه نسبت به خودمون و اینکه چطور با خودمون مبارزه کنیم و موانع رشد رو برداریم.
خب دلیل اینکه من سراغ این مطالب میرم به خاطر این هستش که من رو بیشتر به فکر کردن دعوت میکنه و انگیزه و هیجان اضافی به من وارد نمی کنه مثل کتاب های انگیزشی امروزی که توی بازار پره مثل کتاب قورباقه ات رو تف کن و اثر مرکب و... نمی خوام بگم خوندن این کتاب ها ارزشمند نیست بلکه برعکس اگر نخوندین حتما بخونید خودم خریدم و چندین بار خوندم منتها به من دید و انگیزه و اراده بلند مدت نمیده و بیشتر انگیزه و هیجان لحظه ای رو انتقال میده نه تفکر و تامل رو ....
مثلا به سرعت و جنب و جوش تو رو به تکاپو در میاره در صورتی که ما باید تامل و صبر کنیم تا فکر کنیم و اون مطلب در اعماق روح و روانمون هک و ثبت بشه... این راز ماندگاری و عمیق شدن در مهارت هاست (تامل و تعقل) سپس به کار گیری ...(نظر شخصی منه)
یه نکته داخل پرانتزی : ببینید بچه ها اگر من مسیر روز مره خودم رو دارم مینویسم دلیلی نمیشه که شما هم باید اینجوری پیش برید اصلاً; فقط نباید نا امید شد، باید فکر کرد و مشکلات رو از درون پیدا کنیم نه از عوامل خارجی مثل محیط اجتماعی و شرایط جامعه و وضع مملکت و دنیا.... تفکر در مشکلات نقطه مقابل بی خیالی و بادی به هرجهته .... اگر کاری نمی تونیم انجام بدیم مشکلی نیست، حداقل بی خیال نباشیم و فکر کنیم ... مسیر خودش ما رو میکشونه .... مثل یه معجزه میمونه ....باورکن....
خلاصه بعد از خوندن این دو کتاب یعنی تفسیر و جهاد با نفس، متمم خوانی رو هم توی به صورت جدی تر در برنامه روزانه اوردم و باید درس مهارت یادگیری رو تا اواسط زمستون تموم کنم.
طی 10 روز گذشته روی کاغذ یک برنامه روتین روزانه ایجاد کردم برنامه روتین روزانه یعنی چی ! من اینجور تعریفش کردم برای خودم که: من در روز چه بی کار باشم، چه هزار کار داشته باشم ،باید این روتین رو انجام بدم مثل نهار خوردن و نفس کشیدن یا توالت رفتن...
در این روتین کارهای مهم که منو سرزنده نگه میداشت رو نوشتم
1- عبادت سروقت و خلوت کردن باخود و خدای خود سروقت،
2- خواندن کتاب جهاد با نفس حتی اگر به اندازه ی باز و بسته شدن باشه (یعنی فشار نمی اوردم و به خودم آسون میگرفتم)
3- یک صفحه خواندن تفسیر روان قرآن کریم
4- خواندن حداقل 40 صفحه کتاب مطالعه ی خلاق (انتشارات سایه سخن) چون این کتاب مرتبط بود با درس مهارت یادگیری متمم.
این کتاب رو 2 یا 3 سال پیش خریده بودم و طی روتین در این ده روز تا الان 238 صفحه اش تموم شده اونم با دقت بالا در مطالعه ویاد داشت برداری نکات مهم ودرک عمیق مطالب و 1 فصل پایانی مونده ک حدود 20 صفحه است.
کتاب مفیدی بود اگر حالش رو داشتم و البته شما هم علاقمند بودیم میتونم خلاصه ی این کتاب رو تو ویرگول بذارم براتون---علاقه داشتین تو کامنت بگید
من طی این 10 روز، در آخر هر روز به این لیست نگاه میکردم و دم دست میذاشتمش و تیک کارهای روتین رو میزدم این لیست از 28-7-1400 شروع شد و تا امروز ک 7-8-1400 هست ادامه داشته .
خب این اولین باره که من تونستم برای اولین بار 10 روز بروتین رو حفظ کنم باید اعتراف کنم 2 و3 روز اول بعضی کارهای لیست از یادم میرفت ولی فرداش جبرانش می کردم و رفته رفته عالی شد.
در این ده روز تونستم در مورد ترک اعتیاد و فرآیند مغز در رابطه با شکل گیری عادات و نقش دوپامین مقالاتی رو مطالعه کنم و خوندن این مقالات تونست ارده ام رو در ترک عادات بد و ایجاد عادت مفید تقویت کنه.
تونستم به کسب وکارم در کنار روتین روزانه بپردازم و فهمیدم چقدر وقت اضافه دارم که بدون توجه داره هدر میره ومن اصلاً متوجه نیستم.
واقعیتش الان پیدا کردن وقت های مرده و پراکنده در روز، برام مثل دیدن سکه و اسکناس روی زمین شده و با هیجان و اشتیاق به فرصت ها حمله میکنم.
مثلا امروز که جمله بود قرارم بر این بود ک کتاب مطالعه ی خلاق رو جلو بندازم و بیش از روتین روزانه خوندم فصل 8 این کتاب در مورد مدیریت زمان بود که بعد از اتمامش اومدم سری به ویرگول زدم و دیدم دو روز پیش دوستم با نام کاربری صدای ماه برام کامنت گذاشته و جویای احوالم شده و ایده و انگیزه نوشتن این پست رو در ویرگول بهم داد بعد از حدود دو ماه در عرض 15 دقیقه این پست رو در دفتر یادداشتم نوشتم وقرار بر تایپش شد که حدود 1 ساعت ویرایش و تایپش وقتم رو گرفت
البته چند روزیه ک نوشتن در ویرگول توی ذهنم بود ولی نمی دونستم کی و چطور بنویسم ولی کامنت صدای ماه انگیزه ای شد ک موتورم رو روشن کنه و این شد...
منتظر حرفاتون هستم ... با ارزوی موفقیت برای شما