
منتخبی از جملات کتاب بانوی میزبان اثر داستایفسکی و ترجمه سروش حبیبی:
خیلی تلخ است که آدم فقط گذشتهاش را نشخوار کند. گذشته مثل شرابی است که خوردهای! خوشبختی گذشته چه فایده دارد؟ مثل پوستین کهنه است. دورانداختنی است.
.
چرا برای درد یک نفر دیگر اشک میریزی؟ اشکهایت را نگه دار برای وقت ماتم خودت، وقتی تنها شدی! وقتی تنهایی خواست دلت را بشکند و کسی را نداشتی ...
.
از من به تو نصیحت، ضعیف نباش! آدم که ضعیف بود تاب تنهایی ندارد ... به یک آدم ضعیف آزادی بده، خودش آن آزادی را دستبسته برایت پس میآورد. برای یک دل سادهی بیچاره آزادی هم ارزشی ندارد ...
.