تست MBTI، هیچ اعتباری علمی ندارد. - آدام گرانت، استاد روانشناسی در دانشکده وارتون دانشگاه پنسیلوانیا.
سال 1917 بود که کاترین بریگز با داماد آینده خودش ملاقات کرد و متوجه شد که شخصیتش چقدر با بقیه افراد خانواده فرق داره. او برای درک بهتر این تفاوت شروع به مطالعه زندگی افراد مشهور کرد و در نهایت تمام این مطالعات چهار تیپ شخصیتی اصلی رو ایجاد کرد : متفکر - خودجوش - علمگرا - اجتماعی
وقتی که کتاب «تیپ های روانشناختی» یونگ در سال 1923 در امریکا به انگلیسی ترجمه شد، اون تصمیم گرفت که تحقیقات قبلی خودش را به یک چیز کاربردی تر تبدیل کنه. با کمک ایزابل بریگز مایرز یعنی دخترش کتاب «The Briggs Myers Type Indicator Handbook» رو در سال 1944 منتشر کرد.
خلاصه کاترین و دخترش ایزابل، اولین افرادی بودن که این تست رو توسعه دادن، اونها اومدن بر اساس مطالعات یونگ، این تست رو طراحی کردن. این مادر و دختر دقیقا در زمان جنگ جهانی دوم بود که این تست رو طراحی کردن و علت طراحی هم این بود که میخواستن مناسب ترین شغل برای زنان شاغل در صعنت نظامی رو پیدا کنن. این تست اول با یک سری سوال ساده شروع شد، و در نهایت همینطور که گفتیم در سال 1962 با اسم «آزمون شخصیت مایرز-بریگز» منتشر شد. انگیزه اصلی آن ها از این کار کمک کردن به افراد برای درک بهتر خودشان و شخصیتشان بود تا با جنبه های مختلف از خودشان بهتر آشنا شوند.
امروزه MBTI شهرت خیلی خوبی داره و در آمریکا به صورت میانگین سالانه 3 میلیون نفر از این تست برای خودشناسی استفاده میکنن! این آزمون ادعا میکنه بر اساس 93 تا سوال میتونه کل مردم رو در 16 گروه شخصیتی گروه بندی کنه و بر این باور هست که این کار میتونه بسیار کمک کنه به درک بهتر هر شخص از شخصیت خودش.
یک پاسخ شفاف و درست وجود دارد، MBTI تنها یک نظریه است و بیشتر اوقات برای سرگرمی استفاده میشود.
در بیشتر اوقات طرفداران دو آتیشه MBTI سعی میکنن که از شهرت یونگ در این زمینه استفاده کنند تا به MBTI اعتبار ببخشن، در صورتی که حتی ایده های یونگ مبنای غیر تجربی و غیر علمی داره و نمیتونن علمی باشند چه برسه به MBTI. وقتی که یک نظریه در علم داریم باید اون رو فرموله کنیم، سپس با ازمایش ها و مشاهدات تجربی در شرایط مختلف و متعدد به یک پاسخ یکسان برسیم، اما به هیچ وجه ممکن نمیتوان با MBTI یک شخصیت را حتی پیش بینی کرد چه برسه به تحلیل.
یکی از مشکلات اصلی این ازمون این است که MBTI روایی (Validity) و پایایی (Reliability) کمی دارد. پایایی و روایی از معیارهای ارزیابی کیفیت یک پژوهش یا سنجش هستند. پایایی (Reliability) به میزان پایداری و ثبات آن اشاره میکند و روایی (Validity) به میزان دقت آن و هر چه میزان روایی آزمون یا پژوهش بالاتر باشد، نتیجۀ آن تطابق به واقعیت نزدیکتر خواهد بود. بیایید رو راست باشیم، در 75 درصد اوقات نشون داده میشه که افراد وقتی برای بار دوم این آزمون رو انجام میدن، نتایج مختلفی دریافت میکنند، حتی بعد از گذشت پنج هفته!
در نهایت، MBTI یک تصویر بسیار ناقص از شما ترسیم میکند که تمام ویژگی های شما در 16 گروه شخصیتی و یک سری ویژگی ها کلی و مبهم خلاصه خواهند شد. و شما در نهایت ناخواسته سعی میکنید که به خودتان دروغ های زیبا بگویید و آنها رو باور کنید. و این تنها مربوط به نتیجه این تست نیست، بلکه در بیشتر اوقات نشان داده شده که میتوانیم خودمان رو در هنگام پاسخ دادن به سوالات گول بزنیم و پاسخ های نادرست بدیم، برای چی؟ برای گرفتن پاسخ دلخواه!
وقتی ما یک سری حرف مبهم و یا کلی در مورد خودمون میشنویم، به دنبال ربط دادنشون به خودمون میگردیم و اگر اون موضوع به اندازه کافی مبهم و یا کلی باشه، ارتباطی پیدا میکنیم که اون حرف ها رو به شخصیت خود یا سرنوشتمون وصل میکنیم!
برای درک بهتر این موضوع، بیاید در مورد اثر بارنوم بخوانیم.
سال 1948 یک روانشناس به نام برترام فورر یک آزمون شخصیت شناسی به دانشجو های خودش داد و از اون ها خواست که به این آزمون پاسخ بدن. فورر به دانشجوی های خودش گفت با خواندن جواب هایی که به این آزمون دادن، شخصیت اونها رو تحلیل کرده و به هر کدوم از اونها میگه چه شخصیتی دارن! چند روز بعد فورر به دانشجو های خودش یک سری برگه نشان داد که در اون توضیحاتی در مورد ویژگی های شخصیتی آنها نوشته شده بود و از اونها خواست که بر اساس اینکه توضیحاتش چقدر واقعیت دارن از 0 تا 5 به او یک نمره بدن. نمره 0 نشون میداد که اصلا هیچ ربطی نداره اون ویژگی ها به شخصیت اون نفر، و نمره 5 هم که مشخصه. حال موضوع جالب میشه وقتی بدونید میانگین نمرات 4.26 بود!
وقتی که نتایج اعلام شد، فورر به تمام دانشجویانش این موضوع رو افشا کرد و به آنها گفت که من این پاسخ ها رو از یک کتاب فالگیری در یک دکه روزنامه فروشی کپی کردم. تمام توضیحات یکسان، کلی و مبهم بودن که هر شخصی میتونه برای خودش تفسیر کنه. پس MBTI هم دست کمی از این موضوع نداره.
ممکن است بگویید که در مدیریت منابع انسانی و استخدام برای شرکت ها این آزمون میتونه کمک شایانی به کارفرما ها و شرکت ها بکنه، اما خب این هم غلطه!
اوایل سال 2000 بود که کاربرد های آزمون MBTI در محیط کار پیشنهاد شد. گفته میشد که این کار باعث افزایش بهره وری در محیط کار و بهبود همکاری بین کارکنان میشه. اما سال 2006 بود که به این نتیجه رسیدند که شواهد کافی برای این ایده وجود ندارد و تازه مشکلاتی هم ایجاد میکنه. مشکل اینجا بود که عدم یکنواختی در MBTI این موضوع را منتقل میکرد که نمیتوان به نتایج آن اطمینان کرد. منطقی بود، چرا که خروجی ها برای افراد هر بار تغیر میکردند، و خب با این شکل از نتیجه آزمون ها کارفرما ها نمیتوانستند برای بلند مدت تصمیم گیری کنند چرا که آنها دنبال ثبات در اطلاعات خودشان بودند. عصب شناسان هم روی این موضوع شروع به کار کردند، و به این نتیجه رسیدند که حتی نتایج این تست با عملکرد کلی در محیط کار هیچ ارتباطی نداره.
اما خب ممکن است بگویید، کلی تحقیقات خوب در مورد MBTI وجود داره و چرا ما نباید ان را به این شکل نقد کنیم، بسیار خب بیاید بررسی کنیم.
تمام موسسات و شرکت هایی که برای انجام این تست از شما پول میگیرند و در وبلاگ هایشان کلی تحقیقات مثبت و خوب رو در مورد MBTI منتشر میکنند، از یک منبع مشترک برای این تحقیقات استفاده میکنند، و آن هم «The Center for Applications of Psychological Type» نام دارد.
مشکل این موضوع کجاست؟ این مرکز روانشناختی توسط کاترین بریگز و دخترش ایزابل مایرز تاسیس شد. فکر میکنم همین یک جمله کافی باشد برای اینکه بدانیم چرا باید سایت های طرفدار MBTI از این منبع برای خودشان استفاده کنند. به نظر شما آیا این مرکز نقدی رو بر تستی که خودش طراحی کرده وارد میکند؟ و اگر هم وارد کند نقدی معتبر و علمی است؟ این موضوع رو هم فراموش نکنید که نه مایرز و نه بریگز به طور رسمی در رشته روانشناسی تحصیل نکردند و هر دو در زمینه تست روانسنجی خودآموز بودند. این موضوع آشنا نیست؟
بر اساس مطالعات میتوان گفت بین یک سوم تا دو سوم از کل مطالبی که در این زمینه در کنفرانس ها و سایت ها منتشر میشه، برای منابع خودشان، از این مرکز استفاده میکنند. بهتر است به این باور برسیم که بیشتر درآمد آنها از طریق فروش آزمون MBTI تامین میشود! قطعا جای تعجبی نیست وقتی تنها در آمریکا 3 میلیون نفر در سال از این آزمون استفاده میکنند، حال خودتان حساب کنید.
یکی از دلالیل اصلی این موضوع دروغ ها و نتایج چاپولس مانند این تست هست که به ما حس خوبی رو انتقال میده و عملا حس میکنیم تمام شخصیت خود را درک و فهمیده ایم. از طرفی دیگر MBTI پیچیده نیست و به سادگی انسان ها را در 16 گروه دسته بندی کرده است و این چیزی است که به مذاق مخاطب خوش می آید. و خب از طرفی دیگر سودی که این موضوع به یک عده از افراد میده واقعا کم نیست و چرا باید آن را رها کنند؟ همینطور که همیشه اشاره کردیم، شک کردن به موضوعات و بعد بررسی و تحقیق درست به ما کمک میکنه که وقت ارزشمند خودمون رو هدر ندیم.
در نهایت منظور ما این نیست که MBTI به طور کامل بدون فایده است. نه اینطور نیست، میتوان از آن برای تفریح و سرگرمی استفاده کرد. موفق باشید.
References :
Wiley.com
Theatlantic.com
Businessinsider.com
Apa.org
Researchgate.net
Core.ac.uk
Swanpsych.com
The SAGE Handbook of Personality and Individual Differences
Guilford.com
Guilford.com