در شرایطی که بسیاری از هموطنانم یا به عضویت یکی از دو قطب متقابل درآمدهاند و برای حذف قطب مقابل میکوشند یا دست از کُنش کشیدهاند و منفعلانه فقط جریان امور را نگاه میکنند، نگارنده خود را در کنار اشخاصی میبینم که مسئلۀ اصلی را نَفْس «منازعه» میدانیم و با تمام توان به دنبال یافتن راهی هستیم برای همزیستیِ همافزا یا لااقل مسالمتآمیز همۀ ایرانیان [۱]، چیزی که به نظر میرسد رفع تضاد تاریخی دولت-ملّت، خارجشدنمان از چرخههای تکرارشوندۀ تاریخی و قرارگرفتنمان در مسیر بهبود، بیشاز هر عامل دیگری بدان وابسته است.
برای «حل مسئله» راهحلی ندارم امّا در تکاپوی ذهنی برای نزدیکشدن به آن، نکات و پیشنهادهایی را که به ذهنم میرسد در این سلسله نوشتار با سایرین در میان میگذارم.
امروز ۲۵ شهریور سالگرد وفات غمانگیز مهسا امینی است. وفاتی که در پی آن، حوادث تلخی اتّفاق افتاد؛ چشمهایی تاریک شد، از هر دو طرف خونهایی به زمین ریخت و مادرانی داغدار شدند. دوباره شاهد فراخوان از یکطرف و آمادهباش از سوی دیگر هستیم.
همانطور که در یادداشت «سهراب کُشان» بیان کردم، اگر هریک از ما خونی را که در درگیری بعدی قرار است به زمین بریزد، خون فرزند خودمان بدانیم، دیگر نمیتوانیم تماشاچی بمانیم، نمیتوانیم بگوییم «نمیشه» یا «از ما کاری بر نمیاد»، بلکه خود را به آب و آتش میزنیم تا به هر نحوی که شده است برای جلوگیری از سهرابکُشانی دیگر، راهی بسازیم [۲].
«حجاب» مسئلۀ اصلی نیست، امّا به نظرم، گره اصلی هست، یعنی اگر بتوانیم برای حل این مسئله رویکرد جدیدی در پیش بگیریم، ایران را در مسیر تازهای قرار میدهیم و امید است که بهمرور بتوانیم به حلّ سایر مسائل نیز بپردازیم. بههمینترتیب، تا زمانی که مواجهمان با مسئلۀ حجاب همچنان در فضای دوقطبی، ستیز و حذفی باشد، بعید است بتوانیم به حلّ سایر مسائل نیز نزدیک شویم.
راهحل پیشنهادی این بندۀ خدا با تأکید بر «لحاظ کردن دیگری» است. در شرایط فعلی که جامعه به دو قطب متقابل تبدیل شده است، اعضای این قطب بدون توجه به خواست و تشخیص قطب مقابل میگویند «درست این است که همه باید حداقل حجاب اسلامی لازم را رعایت کنند» و اعضای آن قطب نیز بدون توجه به خواست و تشخیص دیگری میگویند «صحیح این است که پوشش آزادانه و اختیاری باشد». آنها میگویند «حُکم اسلام است» و اینها میگویند «ما مسلمان نیستیم؛ چرا باید مجبور باشیم که پوشش خود را براساس احکام اسلامی تنظیم کنیم؟!» یا «ما مسلمانانی هستیم که دستورات اسلام دربارۀ حجاب را بهگونۀ دیگری میفهمیم، چرا باید مجبور باشیم که پوشش خود را بر اساس خوانش و تفسیر شما از اسلام انتخاب کنیم؟!». بههمینترتیب، هریک خواهان این است که قانون را بر اساس تشخیص خود (آنچه خود صحیح میداند) تدوین و اجرا کند.
درعینحال، هریک این نگرانی را دارند که دربارۀ این مسئله، تمام خواست خود را از دست بدهند (قطب مقابل تمام خواست خودش را بر آنان تحمیل کند)؛ آنها نگران این هستند که با کوتاهآمدن دربارۀ «روسری»، به مرور خانمهایی با مانتوی جلوباز، بعد تیشرت و شلوار، بعد شلوارک، بعد دامن و ... دیده شوند [۳] و اینها نگران آن که اگر دوباره با روسری کنار بیایند، دیگر هیچجایگاهی برای تشخیص و خواستشان باقی نمیماند.
در مقابلِ رویکردِ آرمانگرایانۀ بالا که در آن هر طرف میخواهد آنچه صحیح است را محقق کند، رویکرد واقعبینانهای وجود دارد که در آن به دنبال این هستیم که با کسانی که در مورد حجاب با ما اختلاف دیدگاه دارند، به نوعی توافق و سازش برسیم. یکی از وجوه اصلی سازش این است که نگرانی اصلی هر دو سوی اختلاف برطرف میشود.
فکر میکنم راهحل مسئله حجاب میتواند این باشد که قانون حجاب تغییر و دو یا سه سطحی شود، با ضوابطی متفاوت برای سه دستهمحیط مختلف. بهعنوان مثال به این شکل: ۱. محیطهای مذهبی، اداری-دولتی و آموزشی (مطابق قانون فعلی)، ۲. بخش خصوصی و عرصههای عمومی در محدودۀ شهرها (همان بدون نیاز به پوشاندن موی سر) و ۳. داخل اتومبیل شخصی، خارج از محدودۀ شهرها (به جز حریم جادهها) و امکان تفریحی خارج از محدودۀ مناطق مسکونی (جواز مانتو جلوباز و ...). (جزئیات مربوط به «سطحبندی حجاب برای محیطهای مختلف» را صرفاً «بهعنوان مثال» و جهت روشن شدن موضوع مطرح کردم؛ روی آنها اصراری ندارم؛ جزئیات باید از دل گفتگوهای طرفین صورتبندی شوند).
قبل از جبههگرفتن عجولانه و فکرناکرده درمقابل این پیشنهاد بهتر است به این فکر کنید که آیا برای جلوگیری از خونریزیهای بیشتر راه بهتری سراغ دارید؟! آیا اگر بدانید که فرزند خود شما یکی از کُشتگان نزاع بعدی است، باز هم به همین راحتی این پیشنهاد را به تمسخُر میگیرید و از کنارش عبور میکنید؟!
طرفداران حجاب بهتر است قبل از جبههگرفتن عجولانه و فکرناکرده درمقابل این پیشنهاد، لااقل مواردی مانند ویدئو و دیش ماهواره را در ذهن مرور کنند؛ آیا مضحکبودن «پخش شبکههای تلویزیون داخلی بر روی امواج ماهواره درحالیکه رسیور و دیش ماهواره غیرقانونیاند!» آزاردهنده نیست؟! با این حساب، آیا کوتاهنیامدن از غیرقانونیبودن دیش و رسیور قابل افتخار است؟! آیا بهتر نبود قانون مربوطه به تناسب خواست و پذیرش اکثریت جامعه تعدیل میشد؟!
در مقابل، مخالفان حجاب اجباری نیز بهتر است قبل از جبههگرفتن عجولانه و فکرناکرده درمقابل این پیشنهاد، به این بیندیشند که با این فرض که قدرت را در دست بگیرند، با طرفداران حجاب (کسانی که نمیتوانند آزادی پوشش را بپذیرند) چگونه میخواهند تعامل کنند؟! اگر میخواهند خواست آنان را نادیده بگیرند و خواست خودشان را بر آنها تحمیل کنند، خب، با رفتار گروه مقابل چه تفاوتی دارند؟! اگر هم میخواهند با آنها به نوعی توافق و سازش برسند، خب، چرا همین حالا در این مسیر حرکت نکنند؟!
متوجه هستم که اختلاف دیدگاه موجود در مورد حجاب، ناشی از مبناهای فکری متفاوت است؛ یکسو، از زاویۀ خوانش خاصّی از دین به مسائل مینگرد و سوی دیگر از منظر مبناهایی دیگر. به نظرم، این راهحل درچارچوب مبناهای طرفین نزاع و بر اساس اصول هریکاز آنها نیز قابل دفاع است که البته جهت جلوگیری از طولانیشدن یادداشت، از بیان این بخش خودداری میکنم.
ممکن است کسی بگوید «این پیشنهاد چیز جدیدی نیست؛ همان اتّفاقی است که در مورد ماهواره و بسیاری امور دیگر هم رُخ داد، یعنی حکومت بالاخره در عمل مجبور شد که کوتاه بیاید و سختگیری نکند». امّا باید توجه داشته باشیم که این پیشنهاد قرار است ما را از فضای تعاملاتی که در آن طرفین فقط وقتی عقب میروند که مجبور به این کار شوند خارج کند، فضایی که در آن «قانون» ملعبهای بیش نیست.
به نظرم، با عملیاتی شدن این پیشنهاد، تازه ما اوّلین گام عملی و بنیادین را به سمت «قانون» و «قانونمندی» بر میداریم، اینکه قانون به محور همبستگی ما تبدیل شود و همگی نسبت به آن حسّ خوبی داشته باشیم؛ قانونی برای اجرا شدن!
فکر میکنم امکانپذیرترین حالت برای پیشرفت این پیشنهاد درخواست آن خطاب به طرفین اصلی نزاع (این که بر سر آن توافق و سازش کنند) توسّط اندیشمندان، نخبگان و مردمی باشد که عضو قطبهای تندروی متقابل نیستند، میخواهند از بروز خونریزیهای بیشتر جلوگیری کنند و خواهان خارجشدن جامعه از مسیر ستیزِ حذفی و قرارگرفتن در مسیر همزیستی، گفتگو و همافزایی (یا لااقل همزیستیِ مسالمتآمیز) هستند.
در توضیح این پیشنهاد و دفاع از آن نکات دیگری نیز دارم که جهت جلوگیری از اطناب متن از بیان آنها خودداری میکنم.
اگر بدانم که دیگرانی نیز با این پیشنهاد موافقند، میتوانیم آن را به صورت جمعی از طرفین نزاع درخواست کنیم؛ لطفاً چنانچه موافقید اعلام کنید.
امیدوارم نام مهسای عزیز به اسم رمزی تبدیل شود برای حل منازعه و ایجاد نقطۀ عطفی در تاریخ این سرزمین برای قرار گرفتن ایران در مسیرِ احترام به دیگری، سازش، گفتگو، همزیستی مسالمتآمیز و همافزایی.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
[۱] مانند دکتر احمد میدری که میگوید: «دعوا بر سر حق و باطل نیست تنها یک باطل وجود دارد و آن هم تداوم منازعه است که هر دو طرف را به مسلخ میبرد» یا دکتر محمّدمهدی مجاهدی که طرفین نزاع را «هممسئله»گان میبیند و معتقد است: «صورتبندی و حل بهینهی این مسألههای مشترک مستلزم رقابت چانهزنانه با دیگر هممسألگانی است که چهبسا هممبنا و هممنفعت نیستند». مانند مسافران یک کشتی که سوراخ شده باشد؛ در چنین شرایطی، حتّی اگر یک طرف نزاع منکر هممسئلگی با گروه مقابل و با آنها فاقد مبانی مشترک اندیشگی باشد، گروه دیگر راهی ندارد جز اینکه آنها را متوجه مسائل مشترک سازد و به گفتگو و همکاری بیاورد.
[۲] ببینید: سهرابکُشان
[۳] دیگر نگرانیِ طرفداران حجاب، به جنبۀ سیاسی آن در ایران کنونی مربوط میشود؛ اینکه برخی از طریق آن به اعلام مخالفت با نظام بپردازند یا ناظران بیرونی برداشتن روسری را اینچنین معنا کنند. اگر قانون در محدودههای خاصّی این اجازه را بدهد، در این محدودهها دیگر برداشتن روسری معنای مخالفت با نظام نخواهد داد.
بخشهای پیشین:
در تکاپوی راهحل (۱): تلاشی برای توصیف بیطرفانۀ وضعیت
در تکاپوی راهحل (۲): دیگری را بفهمیم!
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید:
صفحهام در اینستاگرام (فعّال نیست)
صفحهام در ریسرچگیت (مقالههای علمی)