گلستان سعدی، باب دوم، در اخلاق درویشان، انطباق پذیری سازمانی!
امروز با یکی از مدیرای سابق خودم که ارادت بسیار زیادی هم به ایشون دارم در مورد "انطباق پذیری" یا Adaptation Level کارمندان در فضای کاری صحبت کردیم و این باعث شد که برم دنبال این موضوع جذاب و در موردش بیشتر بخونم! چون به نظرم یکی از موضوعاتی هست که خودم ضعف زیادی توش دارم و باید خیلی بهتر از این اینا روش کار کنم.
خب اول بیاید ببینیم اصلا تعریف این "انطباق پذیری" چی هست؟
انطباق پذیری هنر وفق دادن خودت هست با محیط پیرامون! یعنی اینکه به محض اینکه تو محیط جدیدی قرار گرفتی بتونی خودت رو با اون محیط هم دما کنی، بتونی کلیشه ها و باورها و استانداردهای محیط قبلی رو کنار بذاری و ویژگی هایی که تو محیط جدید ازت انتظار میره رو جایگزینشون کنی.
شاید این موضوع در نگاه اول برای بعضی ها خیلی سخت به نظر بیاد و برای بعضی ها به شدت ساده! اما مطمئنم "انطباق پذیر" شدن نه انقدر سخته که نشه هنرش رو کسب کرد، نه انقدر آسون که کار هر کسی باشه.
بیاید ببینیم حالا اصلا چرا این هنر انطباق پذیری رو یاد بگیریم؟ تجربه نشون میده که مدیران یه سازمان ارزش خیلی بیشتری برای نیروهایی قائل هستن که میتونن خودشون رو با تغییرات اصطلاحا آداپته کنن و کنار بیان، چون میدونن که هرچقدر انطباق پذیری بالاتری داشته باشی تو شرایط مختلف میتونی خروجی بهتری از کارت رو ارائه بدی و یه جورایی کسی رو معطل نمیکنی. یه موضوع دیگه هم اینه که وقتی آدم انطباق پذیری باشی و خیلی راحت بتونی با چالش تغییر محیط کنار بیای تو چشم بقیه نشون دهنده این موضوع خواهد بود که توانایی مدیریتی و رهبری بالاتری داری :)
خلاصه بهت بگم وقتی بتونی این هنر رو یاد بگیری یعنی اینکه:
نیروی کاری ارزشمندتری هستی
رهبر بهتری خواهی بود
آمادگی بهتری در مواجهه با مشکلات داری
شاد و سرزنده تر خواهی بود
اما خب چطوری میتونیم این مهارت رو تقویت کنیم و نیروی منطبق تری باشیم؟
اولیش اینه که باید از اون "محدوده امن" یا "Comfort Zone" خودمون بیرون بیایم، یعنی سعی کنیم آدم ساختار شکنی باشیم و خودمون رو بنده رویه ها و استانداردهای رایج نکنیم، لزومی نداره یه کاری رو فقط به روش پیش فرض انجام بدیم! -چند تا از کارهای روزانه تون رو با یه روند تکراری و روباتیک انجام میدید که حتی دلیل انجامش به این روش هم نمیدونید؟ من که خیلی از کارهای روزانه ام اینطوریه!
شنونده بهتری باشیم! وقتی بهتر و بیشتر و دقیق تر بشنویم خیلی بهتر و بیشتر و دقیق تر میفهمیم که تو فضای کاری پیرامون ما داره چه اتفاقی میفته و ما باید چه واکنشی داشته باشیم!
بیشتر سوال بپرسیم! برای یاد گرفتن کار بقیه همکارا و مدیرا مشاهده کافی نیست، باید به صورت فعالانه و البته حرفه ای(فضولی تلقی نشه!) ازشون در مورد روش ها و کارها و تکنیک هاشون سوال بپرسیم و اطلاعاتمون رو زیاد کنیم.
خودمون رو برای مواجهه با شکست ها و اشتباه ها آماده کنیم! به قول یکی از بزرگواران دیکتهی نانوشته غلط نداره! پس اگه میخوایم یه ارزش خلق کنیم و کار موثری انجام بدیم باید بدونیم که تو مسیرمون اشتباههایی هم خواهیم داشت و این ترس از مرتکب شدن اشتباه باعث نشه که محافظه کار بشیم تا مبادا دست از پا خطا نکنیم.
مثبت اندیش باشیم! تو این دنیا با این حجم از ابهام قرار نیست همه چی به کام ما باشه و خیلی وقتا ناملایمات زیادی ما رو درگیر خودشون میکنن، مهم اینه که از هر پیشامدی اون نکات مثبتش رو برداریم و به این فکر کنیم که زمان میتونه هر مشکلی رو حل کنه(این آیتم خیلی شبیه مقالات مجله سبز شد، ولی واقعیت داره به اون بعد کلیشه اش نگاه نکنید)
از همکارامون یاد بگیریم! خیلی وقتا کافیه برای اینکه نیروی منطبقی باشیم یاد بگیریم که بقیه همکارای ما تو سازمان چطوری منطبق شدن! شاید یه فوت کوزه گری باشه و قضیه اصلا انقدر که ما فکر میکنیم پیچیده نباشه.
کنترل بیشتری رو هوش هیجانی خودمون داشته باشیم! (من تو این مورد خیلی ضعف دارم!! خیلی!!!!)یعنی اینکه مطمئن بشیم تو موقعیت های احساسی مختلف همه چی تحت کنترل ماست و قرار نیست مثلا بعد یه مجادله کاری با مدیرمون یهو به خودمون بیایم و بگیم وای این چه کاری بود من کردم؟ این باعث میشه برای هر تغییری تو سازمان آماده باشیم.
من که خودم سعی دارم از امروز و همین الان تلاش بیشتری روی این انطباق پذیری سازمانی داشته باشم تا محیطهای کاری مختلفی که در اونها قرار میگیرم هم برای من خوشایندتر باشه هم برای همکارای من، به قول حضرت سعدی:
شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار
پای مسکین پیاده چند رود کز تحمل ستوه شد بُختی/تا شود جسم فربهی لاغر لاغری مرده باشد از سختی
گفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی وگر خفتی مردی.
خوش است زیر مغیلان به راه بادیه خفت/شب رحیل ولی ترک جان بباید گفت.