با یک تقریب خوب میشود گفت که اوضاع هیچگاه آنقدر که ما فکر میکنیم بد پیش نخواهد رفت.
از این رو، لازم این که ذهن تندرو و خیره سرمان را کنترل کنیم. این اسب بی پروا تمایل عجیبی دارد که خودش را غرق افکاری کند که هیچگاه رخ نخواهند داد و بدون اینکه لازم باشد، با تصور این افکار مضطرب و دلگیر شود.
در این مواقع، نوشتن چاره ی کار است. ای کاش اینقدر در «به یاد نگه داشتن» حقایق مغزی افتضاح نبودیم اما حال که هستیم، لازم است تا برخی از این حقایق مغزی را بارها و بارها به خودمان یادآوری کنیم. از آن جایی که غوغایی حسابی در ذهنمان برپاست، سخت است که بدون نوشتن این جریان کوبنده را آرام کرد. اینجاست که نوشتن قدرت خود را به رخ میکشد. نظمی به افکار میدهد در حد پادگان های نظامی.
به هر حال، نوشتن یک وسیله است. اگر با نوشتن راحت نیستید(که شرم بر شما اگه راحت نیستین؛ خجالت هم خوب چیزیه!!!) میتوانید بجایش بلند بلند با خودتان حرف بزنید و یا هر روش احمقانه ی دیگری که برایتان کارساز است و با آن راحت هستید.