آهنگ چهار فصل ویوالدی را پلی کرده ام و به صبح امروز فکر می کنم: «هیچکس برای فوتبال نیامد؛ فقط سید بود!» سید فرق کرده است. شاید تاثیر پست های انگیزشی اینستاگرام باشد اما از ابتدای تابستان در آمدن از همه بچه ها بهتر بوده. حتا از من و مهدی هم بهتر. هرروز ساعت 5 می آید برای دویدن. بعدش منتظر می ماند تا بچه ها برای فوتبال جمع شوند. امروز هیچکس جمع نشد!
با مهدی رفتیم بالای پارک نشستیم. بهتر بود اول به مسائل خودمان می پرداختیم. قرار و مدار هایمان را گذاشتیم و معاهده ای هم برای آن نوشتیم. نوبت رسید به کتاب خواندن. دیداری تازه کردیم با دوستی قدیمی: «خرده عادت ها». دو فصل آن را بلند خواندم. البته فقط بخش های هایلایتی اش. غلط نکنم در مجموع دو سه صفحه ای شد.
حس و حال خوبی داشت. خرده عادت ها همیشه حس و حال خوبی دارد. همینطور هنر ظریف بی خیالی. شاید بعد خرده عادت ها سراغ آن هم رفتیم!
در میانه خواندن با جمله ای مواجه شدم که برایم تازگی داشت چرا که آن را از یاد برده بودم: «هرچه بیشتر به جنبه خاصی از هویتتان افتخار کنید، انگیزهی بیشتری برای حفظ عادتهای مرتبط با آن پیدا میکنید. اگر زیبایی موهایتان باعث افتخارتان باشد، همهجور عادتی برای مراقبت و حفظ زیبایی موهایتان پیدا میکنید.»
از شما چه پنهان؟ این کتاب را سه بار خوانده ام. یک بار نسخه فارسی و دو بار نسخه انگلیسی. اما انگاری 3 بار خواندن هم برای به خاطر سپردن تمام بخش های یک کتاب کفایت نمی کند. از این رو، خوشحالم که صبح ها دوره ای کوتاه بر این کتاب دوست داشتنی داشته باشیم.
بنظرم هر که دوست دارد روزگار بهتر کرانه کند، باید این کتاب را بخواند...
Source: @faeze_zz