ویرگول
ورودثبت نام
سجاد حاجیان
سجاد حاجیان
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

باران که می بارد ...


باران که می بارد فقط یاد تو می افتم

یاد تمام لحظه های شبنمين تو

گاهی مرا میگیرد از من یاد چشمانت

بیخود ز خود می گردم و با جان عجین تو


باران که می بارد شروع زنگ دلتنگی ست

انشا فقط باید که یاد و خاطرت باشد

موضوع تکراری اگر علم است یا ثروت

بهتر از این دو عطر از گل بهترت باشد


باران که می بارد لطافت می شود آغاز

باران همان گيسوي تو در سینه ی باد است

مهتاب را شرمنده می سازد جمال تو

خورشید انگاری که از چشم تو افتاده است


تو بهترین تشبیه از آوای بارانی

سرچشمه ها شاگرد آواز صدای توست

اصلا طنین خنده هایت مثل لالایی است

بخشندگی یک جلوه از لبخند های توست


تو بهترین تصویر از پایان بارانی

وقتی که پاکی از در و دیوار می بارد

وقتی که شبنم ها همه مهمان گل هایند

وقتی که بوی کاهگل ها عالمی دارد


باران که می بارد فقط یاد تو می افتم

وقتی که در باران مرا احساس می کردی

من بودم و باران و لمس خیس دستانت

آن لحظه ها را با نگاهت خاص می کردی


من بودم و یک آینه در چشم های تو

بیش از همه تنها تو را در خویشتن دیدم

تو پاک تر از لاله های واژگون بودی

من در خیالم از جبينت بوسه می چیدم


باید تو باشی پیش من باران که می بارد

تنها حضور توست درمان جنون تو

پیشم نباشی زندگانی بدتر از مرگ است

هم جنس آتش می شود باران بدون تو

14/9/1400

اصفهان،سجادحاجيان



شعرعاشقانهشعربارانعاشقانه در باران
به شعر علاقه دارم، فعلا همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید