Zahra·۲ سال پیششب نوشت های خوابگاهساعت یک شب است، نشسته ام روی تختم که دومین طبقه از یک تخت در یک اتاق کوچک در خوابگاه دخترانه است. هم اتاقی ام فردا شیفت دارد فلذا طی اقداما…
Zahra·۶ سال پیشفیـلمِ زندگی فیلم زندگی داشت تکرار می شد،تیتراژ پایان اسم هایمان می افتاد روی قبر و دوباره برایمان شناسنامه می گرفتند،هی سکانس آخر و دوباره سکانس اول…
Zahra·۶ سال پیشعروج با فرفره ی رنگیهر روز صبح میومد تو پارک و شروع میکرد دویدن میرفت آخر پارک و باز بر می گشت مثل یه آونگ رام نشده با دویدنش سرکشی می کرد همینجوری ادامه…