ویرگول
ورودثبت نام
°یک عدد زهرا •
°یک عدد زهرا •
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

نمی توانم!

نمیتوانم اسمش را اشتباه بگذارم،یک اشتباه را نمی توان تا این حد دوست داشت!

نمی توانم اسمش را بهترین اتفاق زندگی ام بنامم،انسان برای بهترین اتفاق زندگی اش اینهمه اشک و آه و حسرت ندارد‌.

نمیتوانم اسمش را حماقت بگذارم،چون در لحظاتش شاد بودم.

نمیتوانم اسمش را بد بگذارم چون لحظاتی بود که تمامی معانی بد دنیا را فراموش می کردم.

نمیتوانم اسمش را شکست بگذارم چون دلم پیروز شد.

نمیتوانم اسمش را پیروزی بگذارم چون مغزم بازنده شد.

نمیتوانم برایش اسمی پیدا کنم.نمیتوانم!

در بعضی از لحظات فکر می‌کنم از افراد مهم و ضروری زندگی اش هستم،چیزی که باعث می شود بخواهد بجنگد و در باقی لحظات که اکثر اوقات را تشکیل می دهند مخل و برهم زننده و شخص اضافی زندگی اش:)

هنوز هم نمیتوانم برای این عشق خجالت آور،شعف آور ... نه نمیدانم،نمی توانم اسم بگذارم.

تنها می دانم من عاشق بودم و هستم.پیروزی یا شکستش هیچوقت برایم مهم نبوده!

من حق عاشقی را ادا کردم و معشوق نازش را:)

و این هم تاوان عاشقی است.همین:)

عاشقعشقزهرا قاسمی زادهغمگینتاوان
دانشجوی انیمیشن علاقه مند به نوشتن داستان کوتاه و دلنوشته:) اینستاگرام وتلگرام @zahra_ghasemyzadeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید