خودکار جدید
چند روزیست که تا پارک نزدیک خانه قدم میزنم، در راه، یک فروشگاه لوازمالتحریر به نام پاریز هست.
چرخ زدن در پاریز بدون آنکه چیزی از آنجا بخرم آرامم میکند.
اما امروز باید خودکارم را عوض کنم، از آن راضی نیستم، به عبارتی قلمم را از کار انداخته.
از پاریز یک خودکار خریدم، قبل از خرید صدای باز و بسته کردنِ درِ آن و کشیدنش روی کاغذ را گوش دادم.
همان خودکاری بود که میخواستم، روان بود و باعث میشد قلمم به راه بیوفتد.(شاید به قول محبوبه تلقین باشد)
از فروشگاه بیرون آمدم، یک دسته پرنده از آسمان نیمه تاریکِ شهر گذشتند، انگار که دختران دبیرستانی از مدرسه آزاد شده باشند؛ طنین شادمانهی جیغ و خنده... گفتم جیغ؟
سرم سوت کشید، چشمانم را بستم...
چهارشنبه ۲۶ مهر ماه ۱۴۰۲