آیا شما هم اغلب نوشتن را به تعویق می اندازید؟
آیا از انتشار «نوشتههای بد» می ترسید؟
آیا به جای لذت بردن از نوشتن واقعی، نسبت به نتایج نوشتن خود وسواس دارید؟
آیا برای نوشتن اهدافی تعیین می کنید که رسیدن به آنها غیرممکن است؟
آیا همیشه از کار خود انتقاد میکنید؟
آیا برای نوشتن اهدافی تعیین میکنید که جایی برای هیچ چیز دیگری در زندگی شما باقی نمی گذارد؟
هنگامی که در رسیدن به اهداف خود شکست می خورید، آیا ادامه نوشتن برایتان سخت است (معمولاً ذهنیت همه یا هیچ دارید)؟
اگر پاسخ شما به هر یک از این موارد مثبت است…
پس کمالگرای اعظم مغز شما را در اختیار خود گرفته است و البته شما در این مورد تنها نیستید.
نویسندههای بسیاری را میشناسیم که با این مشکل دستبهگریبان هستند و شاید هیچوقت نتوان، این نوع از کمالگرایی را به صفر رساند اما میتوان کنترل آن را برعهده گرفت.
بیایید ابتدا در مورد طرز فکر کمالگرایانه صحبت کنیم.
کمالگرایی به شما میگوید که هیچ وقت نوشتهٔ شما کامل نیست و شما هیچوقت به آن نسخهای که در ذهن دارید نمیرسید.
«هیچ چیزی کامل نیست.»
این جمله چه برکتی دارد و شنیدن آن چقدر آزادیبخش و زیبا است. وقتی بپذیرید که هرگز داستانی بینقص نخواهید نوشت، در عوض می توانید انرژی خود را روی ساختن نوشتههایی متمرکز کنید که به قدر کافی از وجود شما نشأت گرفته، اصیل و به همین خاطر «عالی» است.
کوچینگ نویسندگی در واقع همان چیزی است که به شما کمک میکند تا شجاعت قدم گذاشتن در راهی بیپایان سخت اما لذتبخش بگذارید، از «فلجگرایی» پرهیز کنید و از نوشتن لذت ببرید!