محمدرضام·۵ سال پیشدیده را فایده آن است که دلبر بیند!بیا برسیم به دیداربیا رها کنیم این همه شهرآواری رامیان گندمزار برویم و میان این طلایی ها بدویم تا خورشیدبعد به عقب بنگریمببینیم چند ده مترس…
محمدرضام·۵ سال پیشعصا رو بنداز ای موسیعصا رو بنداز ای موسیترس و واهمه به دل راه مدهتو فقط دعا کن و بخواهباقی رو خدا انجام می دهوقتی که تو فکر کنی کار و تو انجام می دیمشکل از همی…
محمدرضام·۵ سال پیشسلام خودت و خداحافط خودمخیره شده ام به دورترین مقصد به نزدیک ترین اتفاقهمه ی ناگهانه هاهمه ی اتفاق افتاده ها سلامقله های فتح نشدهجنگل های ندیده سلام قصه های نخواند…
محمدرضام·۵ سال پیشو ای کوچک بزودی....و ای کوچک بزودی و چنان سریع بزرگ خواهی شد و وقت کوچَت خواهد رسید چنان که به ذهنت هم خطور نمی کند که چقدر تند می وزد این باد و "میوه نمی دان…
محمدرضام·۷ سال پیشمنماز ابرها آن تیره که نمی بارد همیشه، منم و از دریا ها مواج ترین ساحلش منم از سنگ ها سنگ تر...
محمدرضام·۷ سال پیشمن متولد نشدم، من مُردمبرای بنده جشن تولد نگرفتن مگر در 30 سالگی و بسان پُتکی بر سر سنگی شکستم متولد نشدم، مُردم ما را می گویید همه آوارگی بعد آن فِسرده در خود فرو رفته در این بحر تفکر که
محمدرضام·۷ سال پیشتلاشی برای تلاشیدست به دست هم دهیم به نوشته خویش ویرگول را کنیم آباد! این نوشته بیش از آن که جهت تمجید باشد تلاشی ست جهت افزون کردن لذت بنده از فضای ویرگول با ترغیب جنابان تان به افزایش محتوا های جذاب تر پس می گویم :از خدا ک پنهان نیست پس آشکارِ شما هم باد
محمدرضام·۷ سال پیشسرافرازی بودنسرافرازی بودن را به سرافکندگی ماندن سر نکنید و گردن مزنید رنج بودن را به ابتذال بودن به درد نیاورد راه رفتن را به تابلو بوق زدن ختم مکنید آسمان آبی را به سیاه پر ستاره نپوشانید طلوع شرق را به غروب غرب تزیین مکنید خط بودن و رفتن را به نقطه ی ماندن تسلیم نکنید قله ی آگاهی تان ر...
محمدرضام·۷ سال پیشعده ای جا زدندعده ای جا زدند و ما به خیالمان سر ها به سنگ ها می زدیم اما ما فقط در جا می زدیم چشممان که به واقعیت باز می شد حقیقت را به حکم مصلحت دار می زدیم
محمدرضام·۷ سال پیشبزنگاه های انتخابآدمی با انتخاب هایش در بزنگاه ها قضاوت می شودو این انتخاب ها باید از قبلا تصمیم گرفته شده باشند. مماما هم که اینگونه ?روزها خوابیده زیر درخت بی سایه