در این جهان نامرد ، بر دل عجب نشستی...!
40 دقیقه ای که به اندازه یک عمر طول کشید..!
وقتی چشمامو باز کردم روی تخت بیمارستان بودم و دکتر داشت میگفت این نهایتا" تا ساعت 7 زنده میمونه..
یه نگاه به ساعت کردم.. دقیقا 6 و 17 دقیقه بود.. من که تو تموم زندگیم از چیزی غیر از خدا نترسیدم یه ترس ته دلمو خالی کرد..
تو این مدت فقط میگفتم : اشهد ان لا اله الا الله
به اندازه کل عمرم اشهد گفتم و نمیتونستم به ساعت نگاه کنم.. اشک از چشمام جاری شده بود..
هر جوری شده یه نگاه به ساعت انداختم : 7 و 10 دقیقه
دیگه دلم قرص شد.. بعدش دکر دوباره گفت این نهایتا تا 3 ساعت دیگه... و بعد از اون 3 ساعت نهایتا تا فردا.. بعد از اون هر چی میگفت دیگه باور نمیکردم.. میدونستم من دیگه خوب میشم..
فرداش که مرخص شدم.. دیدم اول خانمم رفت پیش دکتر.. حالش خیلی خوب بود ولی با گریه برگشت..
بعد زهرا.. بعد مهدی..هادی... همشون یکی یکی با گریه از جلوم رد میشدن..
هر چی میگفتم چی شده؟! بابا به منم بگید بدونم..خلاصه هر جوری شده از زیر زبونشون کشیدم که دکتر بهشون گفته امیدی نیست و تا یه هفته دیگه قراره بمیرم...
سریع رفتم پیش دکتر بهش گفتم : ببین اقای دکتر من میخوام یه قولی بهت بدم
گفت : چی؟!
گفتم : من قول میدم منتظر بمونم شما بمیری.. سیاتو بپوشم.. چهلتو بگیرم.. بعد بمیرم.?
دکتر به فاطمه گفت : خانم این شوهرت دیوونه شده.. داره هزیون میگه..
فرداش که رفتیم داروهامو بگیریم..
دکتر گفت : میدونی چرا نمردی؟!
چون باور نکردی که مریضی.
گفتم : اقای دکتر حرف مرد یکیه. من سرم بره قولم نمیره?
5 سال گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد..
وقتی میخواستیم بریم مکه گفتن برا قلبت باید از دکترت گواهی بگیری..
ما دوباره رفتیم پیش اون دکتر. قشنگ منو یادش بود
تا منو دید گفت : ای بابا تو هنوز زنده ای که..
گفتم : اقای دکتر من قول دادم. پای قولم هستم خیالت تخت?
برگشت به فاطمه گفت : خانوم این هنوز خوب نشده ها مخش تاب برداشته
ازش گواهی خواستیم. گفت نمیدم تو مریضی مشکل روانی داری
خلاصه با کلی داستان گواهی رو داد و موقع رفتن دوباره بهش گفتم :
من سر قولم میمونم اقای دکتر..
اینم داستانی دیگر از زندگی پدربزرگم که دیروز برام تعریف کرد((:
پولدار ترین فرد شهر ما یکی بود به اسم سلطان.. اولای کرونا بود که حالش بد شده بود.. بردنش دکتر تا بهش گفت کرونا داری جا در جا مرد.
یا عابد یکی از فامیلای دور بابابزرگم که 5 سال سرطان داشت و خودش نمیدونست اما وقتی بهش گفتن یه هفته بعدش فوت کرد.. به همین راحتی
پیام اخلاقی? : ترس به دلت راه نده رفیق :))
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیوارِ کوتاهِ نوشتن...
مطلبی دیگر از این انتشارات
زبان گفتگو
مطلبی دیگر از این انتشارات
من می نویسم، پس هستم