چطوری کلمات انگلیسی قورت بدیم!

با یه ظرافت ساده، معنای کلمات چقدر عوض می‌شوند!
با یه ظرافت ساده، معنای کلمات چقدر عوض می‌شوند!

بعضی کلمات انگلیسی ناسپاس هستند؛ فقط کافی است مدت کوتاهی مرور نشوند تا ببینید چطور حافظه را ول می‌کنند و به کل فراموش می‌شوند. خوشبختانه راه‌های خوبی برای گیر انداختن‌شان هست. من به تجربه به یه روشی رسیدم که به تثبیت کلمات در حافظه کمک می‌کنند. البته راحت و ساده نیست اما خوب به زحمتش می‌ارزد.

قدم اول: ردیف کردن حافظه!

ما دو تیپ حافظه کوتاه مدت داریم: تصویری و منطقی. یک تمرین خوب برای حافظه تصویری به یاد آوردن اشکال، رنگ‌ها و طرح‌هاست. در اینجا یک تمرین خوب حافظه تصویری هست.

برای کلمات زبان تمرین بیست کلمه‌ای خیلی خوب جواب می‌ده. حدود یک دقیقه بیست کلمه درهم رو اینجا ببینید و سعی کنید به یادشون بیارید. هرچقدر عددتون به ۲۰ نزدیک بشه، معلومه که حافظه‌تون بهتر جواب می‌دهد. یکی دو هفته تمرین کنید تا هر ۲۰ واژه رو بخاطر بیارید.

قدم دوم: جمع آوری کلماتی که بهش برمی‌خوریم!

کلمات جدید همه جا هستند! هنر این هست که از دل فیلم، اخبار، کتاب، مجله، یا حتی دوستان کلمات رو بیرون بکشیم و کنار هم بگذاریم! این جوری تصاویر کلی و کلمات مرتبط با هم درمیاند. ممرایز یا جعبه لایتنر دو نرم‌افزار فوق العاده هستند، از دستشان ندهید.

قدم سوم: یالا بجنب؛ همین حالا جمله بساز!

باید تا می شود کلمات را در قالب عبارات و اصطلاحات آورد. پیشوندها و پسوندها رو زیرو رو کرد تا ته توی مطلب را در آورد. پیشنهاد من این است که کلمات اضافه را هم با خود کلمه یاد بگیریم! این جوری شر گرامر را هم کم کرده‌ایم. و در نهایت جمله و جمله! کلمه را باید در جمله گنجاند! در تمرین برای این قسمت وجود دارد:

تمرین 1: بازی با کلمات! با کلمه مورد نظرات یک متن بنویس و یکی یکی کلماتش را عوض کن! ببین در حالت جدید متن چطور می‌شود! مثلا کلمه (spoke of) به معنای اشاره کردن و بیان ضمی است. در مثال پایین می‌بینید که قدم به قدم جمله طولانی‌تر شده است!

  • Her dark skin spoke of many things!
  • Her dark skin spoke of her mysteries!
  • Her pale skin spoke of her mysteries!
  • Her pale skin substantially spoke of her untold mysteries!

تمرین 2: بارش کلمات! زمان بگیر و هرچه به ذهنت می‌رسد رگباری بنویس! سعی کن کلماتی که خوانده‌ای را یک جای جمله بگنجانی! اصلا دلیلی ندارد ارتباط منطقی برقرار شوند؛ برعکس، هرچه انتزاعی‌تر، خلاقانه‌تر و خنده‌دارتر باشد، بهتر است. این جوری ذهن یاد می‌گیرد چطور با کلمات شوخی کند و در حالات مختلف بکارشان ببرد. مدت زمان این تمرین در حدود یک ربع تا نیم ساعت است.

اگر به دنبال نمونه جملات می‌گردید، وبسایت لودویگ عالی است!

قدم چهارم: احساس رو با کلمات قاطی کن!

هیچ چیز بهتر از خاطره‌ها و رویدادهای احساسی در ذهن نمی‌مانند. کلمات معمولی و ترتمیز عمر کمی در حافظه دارند، در عوض هرچه کلمه کثیف‌ و بودار باشد، بیشتر در ذهن می‌ماند. از نظر علمی خاطراتی که با بویایی ترکیب شده‌اند، بهتر به یاد می‌آیند. مثلا ما راحت‌تر به یاد می‌آوریم که در فلان قهوه‌خانه عطر قلیان چطور بود.

تجربیات چشایی و لامسه هم عمر بالایی دارند. خصوصا برای ما ایرانی‌ها در که خورد و خوراک صاحب سبک هستیم و به آن بها می‌دهیم. روش دیگر احساسی کردن، انسانی کردن کلمات است. مثلا هویج، باقالی، شلغم و کدو را می‌توان در یک گروه گنجاند! خلاصه بگویم، هرچقدر کلمات را به احساسات و خاطره‌ها گره بزنیم، بهتر یاد می‌گیریم!

قدم آخر: این فرایند رو تبدیل به عادت کن!

بهترین نتیجه هنگامی حاصل می‌شه که کم یاد بگیرید و ولش نکنید! مطمئن باشید در طولانی مدت هم راه و روش خودتون رو پیدا می‌کنید و معجزه «حکاکی کلمات روی ذهن» رو به چشم می‌بینید!




این مطالب هم می‌تونه به زبانتون کمک کنه: