با ما وارد دنیای بازی های مستقل بشوید.
اندر مصائب یک بازیباز قسمت دوم
در قسمت قبلی مطلب (اندر مصائب یک بازساز) من در باره ی این نوشتم که چی شد به بازی های ویدیویی علاقه مند شدم اما الان می خوام درباره ی آن بنویسم که بعد از اینکه به بازی های ویدیویی علاقه مند شدم چه اتفاقی افتاد.
شاید برای شما جالب باشه که خانواده ی من برعکس هر خانواده ی ایرانیِ دیگه مشکلی نداشتن که من بازیباز باشم و حتی بعداً که تصمیم گرفتم که به دنبال بازیسازی برم هم به من گفتند برو دنبال چیزی که دوست داری اما رهاش نکن.
اولین سیستمی که توی خونه ی ما آمد. پدرم برای کار دانشگاهی برادرم خرید من روی همون سیستم بود که با بازی NEVERHOOD آشنا شدم. بازی HalfLife نسخه اول را هم روی این سیستم بازی کردم. مدت ها گذشت تا اینکه در دوره ی راهنمایی که مدرسه می رفتم من توی دکه های روزنامه فروشی مجله های مرتبط با بازی های ویدیویی را دیدم که به صورت دسته دوم و زیر قیمت فروخته می شدند. من از آن به بعد شروع کردم به خرید آن مجله های دسته دوم و بیشتر از اینکه بازی کنم بازی می خوندم. بعد از یک مدت که رفتم مغازه پدرم و کار می کردم می رفتم مجله های دسته اول را می خریدم. از زمان اولین مجله ای که خریدم تا الان سه مجله بودند به نام های بازی رایانه و دنیای بازی و بازینما که فقط الان بازینما از این سه مجله باقی مونده و من آن را می خرم. مذت ها گذشت و من دیپلم را گرفتم و یک راست رفتم سربازی...
اگه اجازه بدید برای طولانی نشدن متن ادامه ی آن را در مطلبی دیگر ارایه بدهم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کاربرد معماری در طراحی مراحل بازی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازیهای ویدیویی چگونه به سلامت مغز کمک میکنند
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی بازی Super Smash Bros Ultimate