دوستدار نوشتن :)
از خودم برای خودم
مرضیه! نوشتن خلاق مثل داستاننویسی و شعر و موارد مشابه به میزان زیادی شجاعت نیاز داره.
شجاعتِ مواجه شدن با خودت. چون این شکل از نوشتن از اعماق جانت، از عمیقترین لایههای شخصیتت، از تمامی تجربههای بودنت میاد. این تجربهها گاهی آشکارند و گاهی پنهان و در هر دو حالت لایه لایه و پیچیده.
مرضیه آیا زمانش رسیده؟ آیا شجاعتشو داری که با اون عمیقترینها مواجه بشی، اجازه بدی بیان شخصیت داستانهات بشن. شکست بخورن. اشک بریزن. بدجنس باشن. سر دو راهی های اخلاقی درمانده بشن. قضاوت کنن. دلشون بشکنه. ظلم ببینن. بیرحم بشن. گناه کنن. تسلیم بشن. ناامید بشن. خسته بشن...
بذار یه جور دیگه بپرسم مرضیه.
آیا حاضری داستانهایی بنویسی که در اونها آدمها رنج بکشن و دیگران رو برنجونن؟ آیا دلت میاد؟ یا میخوای وسطش همه چی رو خراب کنی و همه کاراکترها رو مثبت کنی و فقط به بخشی از کاراکترهای اجازه زندگی بدی؟ و یه داستان بی مزه خنک سطحی بنویسی؟ میترسم نذاری این تضادی که با همه وجودت در این عالم احساسش کردی به دنیا بیاد؟ آیا میتونی؟ آیا شجاعتشو داری؟
بهش فکر کن و تصمیمتو بگیر. اگه شجاعتشو نداری نوشتنو ببوس بذار کنار برای همیشه.
# از نامههای خودم برای خودم...

در هر طرف ز خیلِ حوادث کمینگهیست
زان رو عِنانگسسته دَوانَد سوارِ عمر
از
حافظِ جانم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
از حیاط تا پشت بوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به تو که نمیدانم میتوانی بخوانی یا نه
مطلبی دیگر از این انتشارات
00