دستور بده مرا تا ابد به خودت تبعید کنند!

خداوندا!

در طول تاریخ خیلی‌ از آدم‌‎ها را آدم‌هایی دیگر بنا به دلایل گوناگونی، به جاهای متفاوتی تبعید کردند.

من جرمی مرتکب شده‌ام که بسیار سنگین است، اما نه در دنیای آدم‌ها! برای همین بعید می‌‎دانم هیچ قاضی‌ زمینی‌ای مرا به جایی تبعید کند!

جرمم چیست؟ دور شدن از تو! دور شدن از تویی که از رگ گردن به من نزدیک‌تر بودی و هستی!

بیا و مرا به جرم سنگین "دور شدن از نزدیک‌ترین و بزرگترینِ عالم به خودم یعنی همان خودت"، تا ابد به خودت تبعید کن!

دوست دارم به تو تبعید شوم که هم جان جهانی و هم امن‌ترین جای آن. تبعید شدن به تو، دور شدن از هر آن چه غیر از تو است.

همان غیر از توهایی که توهم تو بودن زده‌اند. همان توهای توهم‌زده‌ای که بعید نیست یکی‌شان هم خود بدبختم باشم!

پروردگارا!

در دایره قسمت

ما نقطه تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی

حکم آن چه تو فرمایی

بارالها!

می‌دانم تو پیش از این نیز حکم تبعید خیلی‌ها را به خودت صادر کرده‌ای، بیا و مرحمت کن و حکم فرما این بنده‌ی ناقابلت را هم هر چه زودتر به خودت تبعید کنند. بنده‌ی خوبی که نبودم، ولی قول می‌دهم تا جایی که وسعم می‌رسد تبعیدی خوبی برایت باشم.

یادداشت مربوط:

روی سنگ قبرم بنویسید... !

آخرین یادداشت‌ها:

گفتگو می‌کنم، پس هستم! (۲)

گفتگو می‌کنم، پس هستم! (۱)

یک درنگ بر هنگِ منگ و لنگِ فرهنگ! (۵) ?

یک مرحله‌ بعد از آتش‌بس!

غرق سرابیم و سخنگوی آب!

فهرست بدهکاری‌‌ها‎ی احتمالی یک بشر!

حُسن ختام:

عبدالله بن حواش کعبى مى‌گوید: ابوذر را در ربذه دیدم، نشسته در سایه سایبانى، تنهاى تنها. گفتم:‌ هان، ابوذر! تنهایى؟
گفت: همواره امر به معروف و نهى از منکر، شعارم بود و حق‌گویى شیوه‌ام و این همه، همراهى برایم باقى نگذاشت.