مانند هیتلری که میخواهد خودکشی کند اما هنوز احمقانه به نجات برلین امیدوار است
سبز تر از همیشه
خدانگهدار من!
خدانگهدار چیزای قدیمی و گذشته!
ببین به کجا رسیدیم،هنوزم زندهام،عجیبه،خوشحالم.
اون همه سال زیادی خودمو عذاب دادم،هیچکس اندازه خودم درد نکشید،ببخشید من. لیاقتت خیلی بیشتر بود،اون همه درد حق تو نبود.
میدونم همه چیزی که میخواستی فقط آرامش الانمه.پس با تمام وجود حسش میکنم.
زندگی چیز عجیبی نیست،همین پیادهروی صبحا،غروب،دیدن فیلم،دوستام،حرف زدن و وقت گذروندن با کسی که دوسش داری،آهنگ گوش دادن،ورزش کردن، خانواده،مسافرت رفتن،غذا دادن به گربه و سگا،آسمون آبی قشنگ،دریاچه ای که توش ماهی کوچولو ها شنا میکنن،کتاب خوندن زیر درخت با برگای سبز قشنگش،نسیم توی تابستون،جیرجیرکا،خندیدن...همه اینا روحمو نوازش میکنه.
میرم دبیرستان.مدرسه تموم شد،فارغالتحصیل شدم.به همین سادگی،سه سال گذشت و من چقدر بزرگ شدم،به نظر سه ساله ولی انگار پنج سال بزرگ شدم،توی این سالا خیلی آدما اومدن بعدشم رفتن،از دست یا از دنیا. آدمایی رفتن که فردا رو بدون اونها نمیدیدم ولی الان فهمیدم هیچ چیز همیشگی نیست.
پشیمونی برای گذشته بی فایده اس و اضطراب برای آینده،بی ارزشه.
دیر فهمیدم،ولی باید توی لحظه زندگی کرد اون موقع است که چاشنی زندگی رو روی زبونت مزه میکنی.
ما فقط یه بار زندگی میکنیم،پس دوست دارم هر روز جوری زندگی کنم که انگار قرار نیست فردا باشم. ممکنه خیلی چیزا رو از دست بدی ولی همیشه چیزایی توی فردا هست.
شاید زیاد صدای خندیدنم قشنگ نباشه ولی دوسش دارم و من دوست دارم اون رو هم بخندونم و جوکای بی مزه بگم.
زنده ام!
زندگی میکنم،با وجود تموم سختیاش!
زنده ام و زندگی میکنم.
حس میکنم سبزم،سبز تر از همیشه.
اهنگsunsetz از cigarettes after se#x رو حتما گوش بدین،قشنگه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک عمیقا نامهی پراکنده
مطلبی دیگر از این انتشارات
مامان من سال ها می شود که گریه نکرده ام!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین حرف🌷