شرح پریشانی

جناب مستطاب، میرزا صارم‌خان اصلانی، هم‌اکنون که این دستخط را روانه می‌کنم از یوم هفتم شعبان تا امروز، هجده ‌روزی بود که احدی از میرزاجهانگیرخان خبری به دست نداشت، ایشان بزرگ همه‌ی ما و البته حق برادری به گردن من دارند؛ نایب‌اکبر را می‌دانستم که پیک‌معتمد فی‌مابین و امین جناب میرزا بودند، از احوالات ایشان هم خبری در دست نبود تا همین دو روز گذشته، که دوباره دیدم به سر کار بازگشته است، پیگیر احوالات جهانیرخان شدم، امتناع کرد و همین علاوه شد بر نگرانی‌های این ایام. دیدم جای چند و چون نیست و هر چه در توان و کیسه داشتم صرف کردم تا بند از زبان نایب باز شد؛ شرط انصاف نبود که جنابتان از حال فعلیه بی‌خبر باشید؛ شرح ماوقع آنکه از همان دو هفته‌ی ماضی، ایشان را به حبس مجرد برده و خواهان امضا توبه‌نامه و دستبوسی بوده‌اند که چنان که افتد و دانی، جهانگیرخان تن نداده و عمله‌ی محبس‌خانه کار را بر ایشان سخت‌تر گرفته‌اند؛ التماس نایب اکبر کردم که دوا و امدادی اگر از عهده‌اش می‌آید دریغ نکند، اینجا هم همه هم‌قسم شده‌اند تا میرزاجهانگیر را به میان هم‌قطاران برگردانند. زیاده عرضی نیست، عذرخواهم به سبب تخلیص کلام، که بیش از این نیز حقیر از جزئیات امور آگاه نبوده، اما به همین سوی چراغ، خبر تازه‌ای عایدمان شد، فی‌الفور کاغذی به دست نایب‌اکبر به حضور مبارکتان ارسال می‌شود. ما را از دعای خیرتان بی‌نصیب نفرمایید.

الاحقر، حسین کاشی‌ساز،بیست و سوم شعبان.