به شعر علاقه دارم، فعلا همین
مثلا خدا
امروز بازم روز توئه
روزیه که رها میشی
میری جلوی آینه
مثل فرشتهها میشی
امروز از اون روزائیه
که لک زده دلم برات
دلم برای دیدنت
دلم برای اون صدات
صبح که تو از خواب پا میشی
بهار دوباره میرسه
باد میپیچه تو باغچهها
رقص ستاره میرسه
تو تا که اون پنجره رو
به روی شهر وا میکنی
خودت رو مثل ماه نو توی دلا جا میکنی
عطر تنت رو میدی که
باد ببره تو کوچهها
تا که همه قد بکشن
شکوفهها
آلوچهها
امروز تو رو میخوام بیام تا ته دنیا ببرم
گمت کنم تو جنگلا
تو کوه و صحرا ببرم
بریم میون رودخونه شنا و آب بازی کنیم
رو چمنا لم بدیم و خیالپردازی کنیم
بگی که این ابرو نگاه مثل کبوترا شده
انگار که از آسمونا ماه اومده جدا شده
تو تابلوی رودخانهها قشنگی ماهو ببین
خورشیدو تو چشمای من
یا تو چش خودت ببین!
نگات کنم نگام کنی
ماه و ستاره بشمرم
تو بغلت رها بشم
غصه به قصه بسپرم
بغل کنم تو رو مث یه بچه آهو مثلا
نازت کنم بو بکشم مثل یه شب بو مثلا
میخوام توی آغوش تو دردامو درمون بکنم
قایم باشک بازی کنم
خودم رو پنهون بکنم
میخوام که بچه باشم تو مثل مادرم بشی
برام لالایی بخونی
تموم باورم بشی
میخوام که بعد خندهها تو بغلت زار بزنم
گریهی شوق
گریهی درد
هق هق کشدار بزنم
آدم همش نمیتونه خنده به رو باشه عزیز
یکی باید باشه برا بغض گلو باشه عزیز
شونههاشو مثل درخت برای پیچک غمت
هدیه بده به گریههات، برای اشک نم نمت
میدونی؟ هر کی محرم اشکای آدم نمیشه
مال همهس خنده ولی غمه که محرم نمیشه
این همه ساله که دلم شونههای تو رو میخواد
وقتی که هق هق میکنم دل صدای تو رو میخواد
تو محرمی
تو مرهمی
تویی که نازم میکنی
مچاله از زمونهام
تویی که بازم میکنی
تویی که تو قحطی من
بوی تو بوی گندمه
تویی که آرامش تو
درمون حرف مردمه
تویی که داشتنت مثه داشتن فانوسه گلم
تویی که تو طراوتت دلم نمیپوسه گلم
اومدی مثل معجزه
نور بپاشی تو زندگیم
مثل الهههایی که
کفر میاری تو بندگیم
بوسیدن لبات کمه
میخوام عبادتت کنم
میخوام مثه قدیسهها بیام زیارتت کنم
تو لایق پرستشی
بوی خدا داره تنت
انگاری آسمونی که
به سینه میباره تنت
دلم میخواد که از لبات گیلاس شیرین بچینم
تو آسمون چشم تو خودم رو بالا ببینم
دلم میخواد سر بکشم تو رو مثل عسل گلم
از سر شوم تا دم صبح
بغل بغل بغل گلم
میدونی آدم که دلش پیش کسی گیر میکنه
بغض میکنه
ذوق میکنه
خودش رو زنجیر میکنه
تازه یهو میفهمه که
ای بابا زندگی اینه
زندگی دل سپردنه
زندگی خیلی شیرینه
داشتن تو
داشتن تو
داشتن کل خوبیاس
داشتن تو ذوق یه برف
تو خونهی جنوبیاس
داشتن تو مثل بهار پشت همه یخ زدنه
مثل شناختن کسی که سالهاست مثل منه
داشتن تو
داشتن تو
هق هق این ثانیههاس
گریهی شوق هستیه
برای انسان رهاس
داشتن تو
داشتن تو
مثل لطافت گله
مثل سفیدی شکر
مثل روده مثل پله
داشتن تو مثل سفیدیه که میدنش به شیر
مثل تری آبه یا
مثل حرارت کویر
داشتن تو
داشتن تو
بغل بغل آرزوئه
داشتن تو مثل منه که با خدا روبروئه
حتی کنارم که باشی
دلم برات پر میزنه
دلم برای داشتنت
این در و اون در میزنه
دلم میخواد دعا کنی
لایق عاشقی باشم
با تو بمونم و همش آدم صادقی باشم
حتی اگه دلم شکست
خسته نشم از بودنت
تلاش کنم برا خودم
برای تو و موندنت
دلم میخواد دعا کنی
که قدرتو خوب بدونم
عیبا و ایراد تو رو
یادت بدم، بپوشونم
حتی برای گریههات
شونهی امن باشم و بس
تو رو بغل کنم همش
نه فقط از روی هوس
تا که نفس تو سینه مه
میخوام که داشته باشمت
مثل درختی ابدی
تو سینه کاشته باشمت
تنگ غروبه و دلم سیر نمیشه ز دیدنت
تا ته دنیا اومدم برای خوب شنیدنت
دلم میخواد یه عمر نوحو پای حرفات بشینم
خوب چشماتو نگاه کنم
هیچی رو جز تو نبینم
دلم میخواد
دلم میخواد ...
مگه تموم میشه گلم!
این همه که تو هستی و عمر که حروم میشه گلم
دلم میخواد رگت بشم
قلبت بشم
تنت بشم
موهای پر پیچت بشم
خندت بشم
غمت بشم
دلم میخواد
دلم میخواد
تو مثلا خدا بشی ...
نمیدونم...
نه نه نه نه ...؛ مثل فرشتهها بشی ...
نمیدونم ...
چیزی بشی که مرگ و مردن نداره
غم هم اگه داره ولی به خاک خوردن نداره
دلم میخواد یه جور خوب
شعرو تمومش بکنم
مثل یه بوسه مثلا ...
شاید حرومش بکنم ...
دوستت دارم برگ گلم
همین تمام شعرمه
هزار بارم بگم کمه
کمه
کمه
خیلی کمه ...
۳.۵.۰۳
سجاد. اصفهان
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به او
مطلبی دیگر از این انتشارات
تو و من...
مطلبی دیگر از این انتشارات
میخواهم تو را