منِ تو!

من و تو ، منِ تو . یه ویرگول و یه دنیا فاصله .
می تونم از پشت عینک دودیم توی سال هزار و چهارصد و غم صورتت رو ببینم که مو های سفیدت رو روی گونه ها ی خجلت ریختی و داری با فروشنده مغازه سر کوچتون حرف میزنی . انگار که برف روی ماه نشسته .
دراز کشیدم روی مبل ، انگار رضا یزدانی داره میخونه " خمیازه های کِش دار ، سیگار پشت ِ سیگار " . کف اتاقم شده پر از چرک نویسایی که برای تو نوشتم . خودم به جات همشونو خوندم . نامه های پست نشده و پیام های ارسال نشده . خاطراتی که هیچوقت رخ نداده . اخبارِ فوتبالو چک میکنم ، قهوه می خورم که بیدار بمونم و قرص می خورم که بخوابم . خود ازاری روحی . اعتیاد به رنج ِ بعد از تو . به روحی که جسمشو پس میزنه چی میگن؟ ، دارم خودمو بالا میارم .