نامه ای به اردیبهشت

اردیبهشت، دل اَبریم،گرفته می دانی

دلم به وسعت آسمان، گرفته می دانی

اردیبهشت، دل دیوانه ی،فروشی چند؟

دلم برای تاک های زیر تگرگت،گرفته می دانی

اردیبهشت، می شود کمی باشد؟

دلم برای غربت دست هایم، گرفته می دانی

اردیبهشت، دلش زنجیرِگیسوی اوست،می دانم

رفیق چشم تَر و شریکِ خنده ی اوست،می دانم

اردیبهشت، سرش به روی سینه اوست،می دانم

دلم، در آرزوی دیدن اوست،می دانم

من و خیال رُخت تا به صبح بیداری

تو و شراب لَبش کجاست،هوشیاری؟

خیالِ خام دلم به تو رسیدن بود

نصیبِ کدام دو خط موازی به هم رسیدن بود؟

هیچ کس از خاطرم،نقش عزیزت را نَشست

دم به دم در ذهن من تکرارِ آن روز نخست

بعد ده سال، تَبِ داغِ تَنت، در تَنِ من جا مانده

بعد ده سال،دلم در سبدِ سینه ی تو جا مانده