عشق چه شکلی است؟

گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم آدم‌ها هیچ وقت خودشان را نمی‌شناسند و به هزارتوی درون‌شان راه پیدا نمی‌کنند مگر آن که عشقی بزرگ پیدا شود و با خودش ببرد به تماشای لایه‌های پنهان وجودشان.

تجربه کرده‌ام که عشق بزرگ با آدم چه می‌کند. همچنین می‌دانم عشق ناکافی با آدم چه می‌کند. عشق زمانی ناقص و علیل است که آینه بازتاب معشوق نباشد. آدم باید توی چشمان شریکش خودش را ببیند.

از عشق اساطیری یا افسانه‌ها حرف نمی‌زنم؛ همین آدم‌ها و کارهای به ظاهر معمولی هر روزه را می‌گویم که می‌تواند زندگی‌ات را زیرو زبر کند. اگر عشقت، سفر است، در هر مقصد تکه‌ای از تو را نشان می‌دهد. در سفر اتفاقات و رویدادها تو را بهتر منعکس می‌کنند. عاشق کسب و کارت که باشی، هر روز یک توانایی جدید تو ظهور می‌کند. این‌ها یک طرح از پیش تعریف شده ندارند؛ به آرامی ذره ذره روی هم می‌آیند و یک کل بزرگ را می‌سازند؛ کلیتی که تو باشی.

همان جور که سفر تو را می‌سازد، تو هم سفر را می‌سازی؛ کسب و کارت را می‌سازی؛ شریک و همسفرت را می‌سازی. با انتخاب‌ها و تصمیم‌هایت معلوم می‌کنی عشقت چه شکلی باشد. من فکر می‌کنم شریک ایده‌آل از لابلای همین اتفاقات روزمره تراش می‌خورد و صیقلی می‌شود. راحت نیست؛ باید از جان مایه گذشت اما اگر دلت به قرار است، صبوری کن. عشق هم کشش است و هم ایستادن.


من ادعایی ندارم که به این شکل عشق ورزیدم؛ اتفاقا بعضی وقت‌ها از هیجان یا بی‌خردی مسیر اشتباه رفته‌ام و گند زده‌ام اما دوست دارم زندگی و عشق را این جور ببینم و تجربه کنم؛ عشق شما چه شکلی است؟ شما در عشق‌تان چه دیده‌اید و چطور خودتان را کشف کرده‌اید؟




ممنون از خانم متینه امیری که ورود به مطلب ازوست.