کتاب«عزاداری های نامشروع»:علّامه ای که این کتاب را نوشت،چرا خانه نشین شد؟!

عجبا که:یک عالم (میرزای شیرازی) با یک فتوا (الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است) واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به انگلیس را لغو می کند ولی چندین عالم (از جمله همین جناب میرزای شیرزای و خیلی از علمای مشهور دیگر) با کلّی فتوا،هرگز نتوانستند از عهده ی زدودن امور انحرافی،ناهنجار و نامشروع از عزاداریها برآیند.

ابتدا چند نکته ضروری برای رفع هرگونه ابهام و سپس اصل مطلب در سه بخش مجزا:

  • قبل از شروع مطلب باید این را بگویم که باور کنید بنده هم مثل شما مسلمان هستم و به امام حسین علیه السلام نیز ارادت ویژه دارم.بنابراین سعی کنید با این مطلب،احساسی برخورد نکنید و واکنش احساسی نیز از خود بروز ندهید.
  • برخی از موضوعات به خودی خود چالش برانگیز هستند و نوشتن در مورد آنها نیز سخت است.یکی از این موضوعات،حواشی مربوط به عزاداری ها و انحراف های به وجود آمده در آنهاست که هر روز نیز دامنه ی گسترده تری می یابند.
  • نویسنده ی این یادداشت به هیچ وجه منکر مثمر ثمر بودن و انسان ساز بودن عزاداریهای مشروع و مداحی ها و سخنرانی های مستند و بدون اغراق نبوده و نیست،بلکه برای آنها احترام بسیار نیز قائل است.
  • منظور از این یادداشت به هیچ وجه زیر سوال بردن تمام عزاداری ها و دست اندرکاران آنها نیست.بلکه نقدی است بر عزادریهای نامشروع با استناد بر یک کتاب.
  • برخی از انواع عزاداریهای نامشروع که در کتاب پیش رو آمده است شاید دیگر مصداق نداشته باشند و یا شکل عوض کرده باشند.ولی به هر حال نمی توان منکر رخ دادن امور نامشروع در عزاداریهای امروز شد.

بخش اول:(نوشته شده با استفاده از مقدمه ی آقای سید قاسم یاحسینی بر کتاب عزاداری های نامشروع)

«...جزوه ای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم«عزاداری های نامشروع»که سال ۱۳۲۲ چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده.نگو بازاریهای مذهبی همه اش را چکی خریده اند و سوزانده اند.این را بعدها فهمیدم.»(جلال آل احمد)

رساله ی«عزاداریهای نامشروع»در ۱۶ صفحه به تاریخ یکشنبه ۲۴ آذرماه ۱۳۲۲ در چاپخانه«تابان»به چاپ رسید و دو ریال قیمت داشت.این کتاب نخستین اثر مکتوب(و ترجمه ای)جلال آل احمد بود که منتشر می گشت.در پشت رساله آمده بود:«آموزشگاه اصلاح،مجانی-شبانه.بیسوادان را معرفی کنید.نشانی:خیابان امیریه.خیابان انتظام.دبیرستان اردشیر بابکان.این اولین جزوه نشریه آموزشگاه اصلاح است.»

ماجرای آموزشگاه اصلاح چه بود:

«انجمن اصلاح» با نیت «اصلاح عقاید دینی مردم» تاسیس شد و نخستین تجربه ی کاری اجتماعی و مذهبی چند جوان محصّل مذهبی و مومن بود که درد دین داشتند و خواهان تحوّل فهم دینی مردم و برچیده شدن بساط جهل و نادانی بودند.این انجمن با اجاره ی دو اتاق در خیابان انتظام،آموزشگاه اصلاح را تاسیس کرد که جلال آل احمد در اتوبیوگرافی کوتاهی که از خود بر جا می گذارد،در موردش اینگونه می نویسد:«...چیزی درست کرده بودیم به اسم«انجمن اصلاح»...شب ها در کلاسهایش مجانی فنارسه(فرانسه) درس می دادیم و عربی و آداب سخنرانی.و روزنامه دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچون قارچ روییده بودند،هر کدام مامور یکیشان بودیم و سرکشی می کردیم به حوزه ها و میتینگهاشان ...و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها...مناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند و کدام خائن و چه باید کرد و از این قبیل...».مغز متفکر انجمن اصلاح،جلال آل احمد،بود.

رساله ی«عزاداریهای نامشروع»نوشته ی چه کسی است:

رساله ی«عزاداریهای نامشروع»نوشته ی عالم بزرگ شیعه،مرحوم آیت الله سید محسن جبل عاملی است. ایشان یکی از علمای روشنفکر،مصلح و آگاه شیعه به شمار می روند که در راه پیرایش عقاید شیعیان و نفی پندارها و باورهای غلط و غیرشیعی،کوشش های بزرگ و پر دامنه ای انجام داد.

علامه سید محسن این رساله که اسم عربی آن«التنزیه لاعمال الشبیه»است را نوشت تا در آن اثبات کند که قمه زنی و زنجیر زنی و پاره‌ای از رسوم عزاداری عوام،اعمال غیرشرعی،حرام و شیطانی اند.پس از انتشار این رساله او مورد خشم عوام و روحانیون جاهل قرار گرفت و پس از تهمت‌ها و توهین‌های فراوان،طردش کردند. گرچه پس از چندی و با شدیدتر شدن خشم و عداوت عوام،علمایی همچون سید ابوالحسن اصفهانی و محمد حسین کاشف الغطاء احساس وظیفه کرده،به حمایت از او برخاستند و حتی فتاوای مشابه نظر او صادر کردند، امّا علامه امین تا آخر عمر خانه‌ نشین شد.

علامه امین با چه روشی ادعای خود مبنی بر حرام بودن پاره ای از رسوم عزاداری را ثابت کرد؟

با روش آوردن شواهد و دلایل تاریخی و روش فقهی و شرعی با استناد به چهار منبع اصلیِ فقه شیعی یعنی قران،سنت،اجماع و عقل،برای استحکام فتوای فقهی اش.

دلیل تاریخی:

با اشاره به پیشینه ی تاریخی سوگواری و توجه به این مسئله که سنّت و آداب عزاداری به شکل فعلی و رایج آن در سده های اولیه تاریخ اسلام و به خصوص در عصر زندگانی امامان شیعه وجود و نمودی نداشته است، می نویسد:

«این کارها و اعمال شنیع را ما حتی در زمانهای قوّت انتشار تشیّع مانند زمان آل بویه در ایران و یا زمان مامون و اوایل زمان عباسیان که از طرفی شاهان شیعه بر مردم حکومت داشته اند و از طرفی علمای بزرگی چون شیخ مفید و سید مرتضی در آن زمانها بوده اند،نیز نمی بینیم و هیچ خبری این موضوع و اثبات آن را نقل نکرده است و در صورتیکه در همان وقت ها در عزاداریها حتی در بغداد نیز که مرکز سنّیان بوده بازارها را تعطیل می کردند و عزاداری می کرده اند،هرگز کسی نبود که قمه بزند یا سینه زنی کند یا شنایع دیگر انجام دهد.»

قرآن:

با استناد به آیاتی چون آیه ی«وَ ما جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»یعنی«ما در دین امر دشواری بر شما بار نکرده ایم»،رواج این اعمال را مخالف روح قرآن و دستورات آسمانی این کتاب می داند.

سنّت:

با ذکر احادیثی چون«كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»،یعنی«برای ما زینت آفرین باشید نه باعث سرافکندگی و مذلّت»از امام جعفر صادق علیه السلام به ثبوت می رسانند که آداب و رسوم و آئین هایی چون تیغ زنی،قمه زنی،زنجیر زنی و قفل بندی علاوه بر آنکه برای مومنان و مسلمانان سختی و مشقت های فراوانی در بر دارد،بلکه موجب سستی و حقارت آنها در میان غیر مسلمانان و ملل خارج می شود و بنابراین حرام است.

اجماع:

با تکیه بر فتواهای فقیهان و مجتهدان برجسته ای چون میرزای شیرازی،میرزای قمی،سید ابوالحسن اصفهانی و علّامه کاشف الغطا،این اعمال را حرام دانسته و می نویسد:این عالمان«همه در رساله های خود و در استفتائات(سوالات مذهبی)این اعمال را حرام کرده اند و اگر سخن ما را باور ندارید،هم الان نیز سوال کنید و از آنان جواب بخواهید تا ببینید چگونه به شما جواب خواهند داد...میرزای شیرازی در گذشته و تمام علمای نجف در همین امروز فتاوی صریح در تحریم تمام این اعمال صادر کرده و اعلامیه هایی بیرون داده اند.و در گذشته نیز هیچ یک از علما و فقها و مجتهدین دستور و فتوائی برای این امور نداده اند جز آنکه آنها را رسماً حرام کرده اند.من خود خط تمام علمای بزرگ نجف را که این اعمال حتی لطمه زدن به صورت را نیز حرام کرده اند دیده ام...از همه اینها که ذکر شد،فهمیده می شود که علما هیچوقت در برابر این اعمال شنیع ساکت ننشسته اند ولی چه باید کرد که مردم عوام هرگز به این سخنان گوش فرا نداده اند...»

عقل:

علّامه با اشاره به حرمت سوگورای های نامشروع و دروغین در جامعه ی شیعی و«حرام»بودن آن از نظر«عقل» می نویسد:«دین اسلام،دین عقل است.مسلمان واقعی یعنی عاقل کامل.بنابراین هر کاری که مخالف عقل باشد،بدون شکّ حرام و اگر از ائمه نیز درباره ی آن تحریمی نشده باشد،به پیروی از عقل ما مجبوریم که از آن دوری جوییم.»

انگیزه ی علامه از نوشتن این رساله،در برابر تهمت ها و افتراهایی که به ایشان زده اند،چیست؟

ایشان می نویسد:«خدا خود می داند و بندگان راستگوی درست کردار او نیز همه می دانند که من در این گوشه ی انزوا،نشسته،مال و جان و عمرم را فقط و فقط وقف انتشار احکام خدا و پراکندن حقایق کرده ام و در این کار نیز از هیچکس کمکی نخواسته ام و هیچ قصدی جز این ندارم.در این کار نیز مقصودم جز تهذیب این اخبار دروغ و جلوگیری از این منهیات و ممانعت از این بی آبرویی های به نام اسلام چیز دیگری نیست و می کوشم که ذاکرین و وعاظ...باعث افتخار اسلام باشند،نه باعث ننگ آن.می کوشم که این روضه ها و این عزاداریهای آنان خود یک عبادتی باشد خالی از هرگونه شائبه و ریب و قصد دیگری.اقامه ی عزا برای امام حسین علیه اسلام،چیزی جز ذکر مناقب آن بزرگوار و مقاصد مسلّم آن سرور و فهماندن اینکه چرا او خود را به کشتن داد چیز دیگری نیست.و اگر چنین باشد و بالای منابر جز این ها سخنانی رانده نشود بدون شکّ این خود یک وسیله ی ترویج از اسلام است و از اینگونه مجالس است که باید حمایت و پشتیبانی کرد و برعکس بر پای داشتن اینگونه مجالس به نام دین-برای کارهای نامشروع-باز بدون شک بزرگترین ضرر را به پیکر اسلام وارد می آورد.»

اقامه ی عزا برای امام حسین علیه اسلام،چیزی جز ذکر مناقب آن بزرگوار و مقاصد مسلّم آن سرور و فهماندن اینکه چرا او خود را به کشتن داد چیز دیگری نیست.

گزیده ای از سخنرانی دکتر علی شریعتی به مناسبت کنفرانس«حسن امین»فرزند علامه امین در آبان سال ۱۳۵۱ در حسینیه ارشاد:

ایشان(علامه محسن امین)به عنوان یک عالم بزرگ خدمتی که کرد این بود که خود را در محدوده ی تحقیقات خشک فرعی محدود نکرد،هر چند اگر به آن مسیر رفته بود،از نظر خاص خودشان قدرت،نفوذ و محبوبیت، بیشتر پیدا کرده بود،اما خود را فدا کرد.قدرت و نفوذ و جبهه ی عمومی یافتن را در میان عوام،فدا کرد.به عنوان یک سرباز و به عنوان یک انسان مجاهد،کار تفکر علمی،استدلال،دفاع عقلی،تحلیل تاریخی،و طرح مسائل اعتقادی خاص شیعه را به عنوان راه کار خودش انتخاب کرد و به عنوان یک جبهه ی بسیار نیرومند علمی در برابر هجومهای ضد شیعی از هر جانب ایستاد،و این جبهه را تشکیل داد...علامه امین تنها به تحقیقات علمی،بحثهای کلامی،و بررسیهای تحقیقی تاریخی و حدیثی و مذهبی که به هر حال کار ایشان را در یک محدوده ی علمی،دانشگاهها، مدرسه ها،حوزه ها و در میان عده ی قلیل کتابخوان و اهل تفکر محدود می کند،محصور نشد؛بلکه به میان توده ی مردم و به سراغ توده ی محروم و قربانی جهل و عقب ماندگی و انحطاط آمد:توده ی شیعی.و در آنجاست که به یک کار انقلابی بزرگ دست زد:مبارزه با خرافه ها،بدآموزی ها و کج اندیشی ها و کج رفتاریهایی که در جامعه های منحط شیعی دچارش شدند.ایشان در مقام یک مرجع علمی بسیار بزرگ و نیرومند،برای اولین بار این گستاخی را داشت که علی رغم پسند عوام و عوام فریبها،راه درست را نشان بدهد،و اعمالی که با روح شیعه مغایر است و همچنین تظاهراتی که با شخصیت و حیثیت شیعه در دنیا منافات دارد،رسماً و قاطع و بی تردید و بی ترس،محکوم بکند و با آنها مبارزه کند و از سر راه بردارد و توده های مردم را از این افسارهای ذهنی و از این قالب های متحجر نجات ببخشد و اندیشه ی آزاد و بینش راست و روشن را در میان شیعیان مجال بدهد.

بخش دوم:(نوشته شده با استفاده از متن رساله ی عزاداریهای نامشروع نوشته ی علامه محسن امین)

علّامه اعتقاد داشت که چه امور زشت و منهیه ای در عزادریها اتفاق می افتد؟

  • کذب و دروغ گفتن:

اخبار دروغ و نادرستی که دروغ بودنشان از روز روشن تر است و نه در کتابی نوشته شده و نه در جایی نقل گردیده است با وجود این شب و روز بر سر منابر و در میان مجالس بدون رادع و مانعی خوانده می شود و این خود به تنهایی از بزرگترین معاصی است،مخصوصاً وقتی که نسبت به خدا و پیغمبر و امام(علیه اسلام)نیز باشد که مبطل روزه نیز می گردد.

  • آزار نفس و اذیت کردن بدن:که همان زدن به سر یا سینه است.بدتر از این سینه و سرکوفتن،قمه زدن و شاخ حسینی است که در نتیجه ریزش خون اغلب علت ایجاد امراض و یا زخمهای منکر ناعلاج می گردد.و یا چون زنجیر زدن(یعنی با آن زنجیرهای نکره به پشت یا به سر و صورت کوبیدن و یا به سینه زدن)و سینه ها را خراشیدن و زخم کردن و غیر اینها حرام بودن این امور عقلاً و نقلاً ثابت است.یعنی حفظ نفس از ضروریات شش گانه ی اسلامی به شمار می رود، مخصوصا که دین اسلام دین سهل و ساده است و پیغمبر فرموده:«جئتكم بالشريعة السهلة السمحاء»،یعنی «من برای شما دین بسیار آسان و ساده آورده ام.»
  • جیغ زدن ها و فریادهای بلند زنان:که غالباً در پای منابر و مجالس عزا اتفاق می افتد.علاوه بر شنیع بودن آن اصلاً گناه و معصیت کبیره است.
  • داد و فریاد و نعره های وحشیانه با صداهای منکر.
  • آنچه به نام دین در اینگونه مجالس موجب آبروریزی و هتک حرمت فوق العاده دین می شود:حد و مقداری نمی توان برای آن شمرد و در هر جا بنابر چگونگی زندگی مادی و اقتصادی افراد تغییر می کند.

آیا خود امام حسین علیه السلام از این اعمال راضی است؟

داخل کردن این اعمال زشت و نامشروع در اقامه ی عزا برای امام حسین علیه اسلام(از افسون های شیطان و از گناهانی است)که خدا و رسولش را به غضب می آورد و حتی خود امام حسین نیز که در راه زنده کردن دین رسول خدا کشته شد و برای جلوگیری از منکرات و منهیات بود که این همه فداکاری کرد،هرگز از این اعمال راضی که نخواهد بود هیچ،از این کسان بیزاری نیز خواهد جست.زشتی این اعمال مخصوصاً وقتی است که به پای دین حساب شود و به اسم طاعت و عبادت صورت یابد.

آیا این نوع عزادرایها فایده ای هم دارند؟

این امور بدون شک نه فایده دنیوی دارند و نه فایده اخروی...بر عکس کسانی که مردم را خر کرده و برای این امور هم فایده ی دنیوی و هم اجر اخروی قائل شده اند،گفتار این کسان بی شباهت به گفتار آن صوفی نیست که:سیبی دزدید و همان را صدقه داد.حضرت امام صادق(علیه السلام)-که شاهد این جریان بود-علت این امر را از او پرسید.او در جواب گفت:«من که سیب دزدیدم.در اثر آن برای من یک گناه نوشتند.زیرا که خداوند در قرآن می فرماید:و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها(یعنی:و هر کس کار زشت کند جز به قدر آن کار زشت مجازات نشود.)و وقتی که آن صدقه را دادم ثواب برای من نوشتند زیرا که خداوند در قرآن می فرماید:من جاء بالسیئه فلا یجزی الامثلها،(یعنی:هر کس کار نیکو کند،او را ده برابرِ آن پاداش خواهد بود.)پس در این میانه،نُه ثواب برای من باقی خواهند ماند.ولی امام صادق(علیه اسلام)به او گفتند:«این عقیده ی تو بسیار نادرست و حرف تو بسیار غلط است؛زیرا که خداوند در قرآن می فرماید که:«إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»،(یعنی و همانا خداوند از متقیان خواهد پذیرفت)و تو علاوه بر آنکه متقی نیستی،چون دزدی کرده ای یک گناه در اینکه چرا دزدی کرده ای برایت می نویسند و یک گناه دیگر در اینکه چرا در مال غیر تصرف نابجا کرده ای.»

کسانی که این کارها را مصداق به پاداشتن شعائر اسلامی می دانند،مثل چه کسی هستند؟

کسانی نیز که می گویند تمام این کارها،راه انداختن این دسته ها و انجام دادن این فجایع چون به پاداشتن شعائر اسلام است اشکالی نخواهد شد،ولی فراموش نباید کرد که حتی امور واجب نیز در مورد ایذاء و اذیت نفس ساقط می شود.روزه در هنگام مرض و وضو در بودن زخم و حج در هنگام نا امنی همه ساقط می شود که هیچ،عمل(به)آنها نیز حرام است چه رسد به این امور مستحب.به این کسان باید گفت که مثل شما آن کسی است که انگورهای وقف مسجد را شراب کرده و می فروخت و چون از او علت کار را پرسیدند گفت:«چون وقف مسجد است و فایده ی فروش آن صرف مسجد خواهد شد،حرام که نیست هیچ خوردنش هم مستحب است!!!

بخش سوم:درد و دل های خودم:

  • چند سال پیش:به همراه فرزند کوچکم به یک هیئت عزاداری می رویم.کسی که مثلاً مداح است یک بچه از مردم قرض می گیرد تا روضه ی حضرت علی اصغر(علیه السلام)را بخواند.شروع می کند به جیغ و داد کردن،بچه از ترس زهره اش ترکیده است و زار می زند.فرزند من هم از ترس وحشت کرده است،دست او را می گیرم و مراسم را ترک می کنم.
  • فرزند کوچک قدیم(همان فرزند بند قبل)،بزرگ شده است و الان خودش به عزاداری می رود.دیشب فرزند کوچک جدید را او به هیئت عزاداری برده است.وقتی برگشتند به من می گوید که فرزند کوچک جدید از او پرسیده است که:«بشمار ببین چند نفر لخت شدند؟!»
  • دو شب پیش داخل خیابان بودم.گویی جشنواره ای برپا بود.جز لباس های مشکی و صدای نوحه که از دستگاه پخش می شد،کوچکترین نشانی از عزاداری،وجود نداشت.جشنواره ای بود برای جمع شدن در کنار همدیگر،بگو و بخند کردن و خوردن برش های هندوانه یا نوشیدن آب هندوانه و چای و شیر و شربت. جالبترین صحنه شاید آن سگ کوچکی بود که سر و دستانش را از شیشه خودرو بیرون آورده بود و شنگولانه به این منظره ی عجیب،نگاه می کرد.
  • این روزها:در محلّه ی ما مسابقه ای برپاست.علم و چلچراغ و سنج کجا بزرگتره؟مداح کدام هیئت صداش قشنگ تره؟سخنران کدام هیئت سخنورتره؟غذای کدام هیئت خوشمزه تره؟نذری کجا یا چه کسی چرب تره؟
  • عجیب این که امروز در عزاداری ها چه بسا چیزهایی را می بینیم که امام حسین علیه السلام برای مبارزه با آنها قیام کرد و به شهادت رسید.و عجیب تر آن که در اکثر مواقع،کمترین اعتراضی از سوی روحانی یا مداح هیئت نسبت به این مسئله ی مهم و ریشه ای،شنیده نمی شود.
  • امر ناحقی را وارد کار حقی می کنیم.بعد از مدتی به آن ناحق عادت می کنیم.سپس حق را واگذاشته و ناحق را تحت عنوان حق بر پا می داریم.حال کمتر کسی جرات دارد بگوید یا ایهاالناس این کار ناحق است.اگر هم جرات کند و بگوید به بدترین تهمت ها و افتراها مجازاتش کرده و خانه نشینش می کنند.
  • عجبا که:یک عالم (میرزای شیرازی) با یک فتوا (الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است) واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به انگلیس را لغو می کند ولی چندین عالم (از جمله همین جناب میرزای شیرزای و خیلی از علمای مشهور دیگر) با کلّی فتوا نتوانستند از عهده ی زدودن امور انحرافی،ناهنجار و نامشروع از عزاداریها برآیند.
  • علامه محسن امین مبنای خود را در عزاداری های نامشروع،نهی از خودآزاری و آزار نفس گذاشته حال آن که ما امروز شاهد دیگر آزاری و مردم آزاری با عزاداری هم هستیم.ایجا ترافیک های سنگین در خیابان ها با به راه انداختن دسته های عزاداری به صورت نامنظم و در ساعت های پر تردد،فقط نمونه ای از آن است.
  • تو که مسلمانی و به امام حسین علیه السلام علاقه مند هستی چرا به جای اینکه برق هیئت را از برق خانه ی خود و از جیب خودت تامین کنی،از تیر چراغ برق تامین می کنی؟
  • تو که مداح اهل بیت هستی،چگونه هنوز نمی دانی که طی کردن پول مداحی مشکل دارد.تو که مداح اهل بیت هستی و معروف هم هستی چرا باید برای چند هزار تومان،قهر کنی و بگویی از سال دیگر به من تلفن نزنید و دنبال مداح دیگری باشید.بگردید مداح راست و حسینی پیدا کنید نه مداح شهرت دوست و طمّاع.
  • به راه انداختن یک انحراف به مراتب راحت تر از مقابله با آن انحراف است.به راه انداختن یک انحراف شاید رایگان تمام شود،ولی مقابله با آن انحراف در اکثر مواقع بهای سنگینی دارد و چه بسا به بهای از دست دادن جان شیرین تمام شود.
  • در پرداختن به واقعه ی عاشورا،جای اصل و فرع عوض شده است.فرع را که همین مشکی پوشیدن ها و عزادری هاست را به شدّت چسبیده و اصل را که امر به معروف و نهی از منکر است را به حال خود رها کرده ایم.حال آنکه:امام حسین علیه السلام در وصیتشان به محمد حنفیه،می نویسد:
«من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم،بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از  این حرکت اصلاح مفاسد است و احیای سنت و قانون جدم رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب (ع) است».

مطالبی که سال های گذشته با موضوع مشابه نوشتم:

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D9%86%D9%87%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%DB%8C%D8%A3%D8%AA-rvwab1i04hka
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%DB%8C%DA%86%D8%B4%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%DA%A9%DB%8C-hd19o4wnv6em

دو مطلبی که هفته ی گذشته منتشر کردم:

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%87%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DB%8C-%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-vgdtnb5myaue
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D9%82%D8%A7%D8%B1-%DA%98%D8%A7%D9%BE%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%88-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%88%D9%86-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-uhl5flm3xg13

حُسن ختام:به نقل از کتاب«حسین وارث آدم»نوشته ی دکتر علی شریعتی:

حسین بیشتر از آب «تشنه لبیک» بود، این روح حسین بود که تشنه ی جام های لبیک بود وگرنه جسمش را از همان هنگام که حجه الوداعش را در عرفات ناتمام گذارد،پاره پاره و مُثله شده دیده بود و می دانست که می میرد. حسین تشنه آب نبود،همچنان که عباس نبود! جایی خواندم که مبارزان بزرگ ،آن قدر می جنگند که دیگر بدنشان جایی برای زخم خوردن نداشته باشد،به یاد عباس افتادم و دیدم او بزرگترین مبارز است،عباس جنگید تا جایی که دیگر بدنش جایی برای زخم خوردن نداشت عباس تشنه آب نبود،تشنه اعتقادش بود و شهادت و پرواز و لبیک حسین که وارث آدم بود...