ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
آموزش ترجمه به زبان فارسی + معرفی کتاب ترجمهکاوی
من در پست «پیش به سوی نوشتن به زبان انگلیسی با اعتمادبهنفس بالا» اشاراتی کلی به ترجمه متن داشتم. با این حال جای یک پست اختصاصی مربوط به ترجمه در این صفحه خالی بود. اما ترجمه چیست و چه کاربردی برای ما دارد؟
ترجمه، توسعه ادبیات و محتوا از طریق بازگردانی یک اثر به زبانی جدید است. از این جهت رسالت ترجمه همافزایی با اصلِ اثر است. یک ترجمه خوب کمک میکند که یک اثر، خوانندگان بیشتری بیابد و از این طریق پیامِ اثر، به افراد بیشتری در جهان منتقل شود.
به خصوص در سالهای اخیر و با پررنگ شدن گفتمان «جهانی شدن»، ترجمه به یکی از ابزارهای مهم، برای عملی کردن این گفتمان بدل شده است. تشکیل شدن صف، برای خرید کتابهای هری پاتر در ایران که بلافاصله بعد از فروش نسخه انگلیسی آن، انتشارش در ایران نیز آغاز میشود، نشان از چنین روندی دارد.
به علاوه و در سطحی غیرادبی و بیشتر تجاری، ترجمه نقشی بسیار مهم در تولید محتوا و فعالیتهای بازاریابی محتوایی یافته است. شاید در یک بررسی اجمالی بتوان گفت، فارغ از کیفیت تولیدات محتوایی، ۷۰ درصد آنها ترجمههایی از محتواهای انگلیسی هستند.
به صورت کلی چند مسئله اولیه در فرایند ترجمه مهم به نظر میرسند:
یکی وفاداری مترجم به زبان نویسنده و اصل اثر است. این اصول دینِ ترجمه و بر هر مولفه دیگری مقدم است. با چنین نگاهی شاید ترجمههای استا فقید نجف دریابندری، علیرغم جذابیت زبانی و حتی ارزش ادبی آنها، ترجمههای چندان خوبی به نظر نرسند. با چنین نگاهی نه احمد شاملو و نه جلال آلاحمد، به عنوان نوابغ شعر و ادبیات ایران، مترجمان خوبی نیستند.
دیگری، ایجاد زبانی جذاب از سوی مترجم، در عین همخوان بودن با زبان اصلی اثر و وفاداری به مضمون کلمات نویسنده است. این هنرمندانهترین بخش ترجمه و شاید دشوارترینِ آن برای مترجم است.
در عین رعایت این دو نکته کلیدی، یک مترجم تازهکار باید چندین نکته را در کار خود رعایت کند:
- یک مترجم تازهکار باید نحوه استفاده از دیکشنریهای عمده زبان انگلیسی را بلد باشد، معنای واژهها را در این دیکشنریها چک کند. (مقصود، دیکشنریهای انگلیسی به انگلیسی و دیکشنریهایی نظیر کمبریج، آکسفورد و لانگمن است.) نکته مهم در اینجا آن است که یک واژه در زبان انگلیسی ممکن است چندین معنا داشته باشد و مترجم آگاه نباید دمدستیترین و اولین معنای دریافت شده از واژه را به عنوان ترجمه خود در نظر بگیرد.
- نکته دوم، آگاهی از ریشهشناسی کلمات در زبان انگلیسی است. در این زبان به قولی، بالاتر از یک میلیون واژه وجود داشته و از پرکلمهترین زبانهای دنیاست. اما این بدین معنا نیست که مترجم باید از معنی همه این واژگان، آگاهی داشته باشد. بسیاری از این کلمات که در جایگاههای مختلف یک جمله، مانندِ قید، اسم، فعل و صفت مینشینند، چون نیک بنگری؛ دارای یک ریشه مشترک بوده و از این طریق قابل شناسایی هستند.
فایدهی دیگر ریشهشناسی، پی بردن به جایگاه و نقش کلمه در جمله، از طریق شناسایی ریشهی کلمه و شناخت از انواع پسوندها و پیشوندها و بنابراین ترجمه درستِ آن کلمه است. هر کلمه در زبان انگلیسی شامل پیشوند + ریشه + پسوند است. قیدها، صفتها، افعال و اسامی، پیشوندها و پسوندهای اختصاصی خود را دارند و شما در صورتی که از نقش یک کلمه در یک جمله، آگاه یا مطمئن نباشید، این نقش را از روی همین پیشوندها و پسوندها شناسایی کرده و کلمه را با توجه به این نقش ترجمه میکنید.
مثلا کلمه lovely را در یک جمله در نظر بگیرید (she was lovely)، برفرض اینکه شما نقش این کلمه را در جمله ندانید، با استناد به اینکه ریشه این کلمه Love است و ly هم یک پسوند صفتساز است، بدونِ اطلاع قبلی از معنی کلمه lovely و به صورت طبیعی آن را به معنای «دوستداشتنی» ترجمه خواهید کرد. با این وصف، آگاهی از ریشهشناسی کلمات برای مترجمان تازهکار و کمتسلط به زبان انگلیسی، بسیار مهم است.
- نکته دیگر استفاده از ترجمه گشتاری است. بسیاری از مترجمان تازهکار، تسلطی نهایتا ۴۰ درصدی به زبان انگلیسی دارند. این افراد وقتی یک جمله متوسط انگلیسی را که ۷ کلمه است میخوانند، مفهوم ۳ یا ۴ کلمه را بلد نیستند.استفاده از دیکشنری به تنهایی پاسخگوی این افراد نیست و باید از ترجمه گشتاری استفاده کنند، ترجمه گشتاری برگرفته از نظریه زبان گشتاری از نوام چامسکی است. رامین آموخته از این نظریه چارچوبی برای ترجمه به وجود آورده است که میتواند برای مترجمان تازهکار مفید واقع شود.
اما شاید لازم باشد، در این زمینه توضیحات بیشتری ارائه شود:
از دید نظریه گشتاری زبان، زبان ابزار فکر است و تفکر را گفتار درونی نامیده اند.
وقتی کسی می خواهد مفهومی را بگوید آن را در قالب واژه ها و جملات می ریزد و برای انتقال آنها به لایه سطحی، این واژه ها دچار تغییر شده و حذف، درج، جابه جایی، جایگزینی در آنها رخ می دهد. این تغییر را دگر گشتن، یا تغییر گشتاری نامیده اند.
۱- دستو گشتاری می کوشد از طریق توصیف دستوری، معنای دقیق و واقعی آنچه در پشت جملات وجود دارند را دریابد و اندیشه هایی که در پشت کلمات وجملات هستند را کشف کند.
دستور گشتاری قائل به دو ساختار deep structure یا ژرف ساخت و surface structure یا روساخت است.
ژرف ساخت جمله ای است که در ذهن است یعنی همان با خود حرف زدن ها و منظورها و هدفهای گفتاری است.
و روساخت جمله ای است که پس از پردازش در ذهن به صورت خودآگاه و یا به صورت عامیانه و ناخودآگاه به زبان می آید.
به عبارتی:
۲- در دستور گشتاری، ذهنیاتی که در ذهن ما وجود دارند و هنوز به زبان جاری نشده اند، ژرف ساخت نامیده می شوند و مجموعه جملاتی که به زبان جاری می کنیم رو ساخت نام دارند.
۳- دستور گشتاری سه مولفه اصلی دارد. مولفه نحوی که به نحو می پردازد، مولفه واجی که به آواها می پردازد و مولفه معنایی که به معناها می پردازد.
در ترجمه به روش گشتاری، ژرف ساخت در تمام زبان های دنیا یکسان است و این روساخت است که تفاوت می کند.
در روش گشتاری ۴ نوع گشتار داریم :
۱-حذف یا deletion
۲-درج یا insertion
۳-جابهجایی یا displacement
۴-جایگزینی یا substitution
در گشتارها آنچه که حذف شده، درج و آنچه که درج شده، حذف و آنچه که جابهجا شده، برمی گردانیم و آنچه که جایگزین شده را دوباره احیا می کنیم.
این ۴ نوع گشتار برای این است که ژرف ساختی که در تمام زبان های دنیا یکسان است را با استفاده از روش گشتاری با روساختی مناسب به زبان، (در ترجمه به زبان مقصد) بیاوریم. به شکلی که درست مفهوم ژرف ساخت را برساند.
بنابراین در ترجمه گشتاری، هدف آن است که:
- با استفاده از ۴ گشتار مذکور، جمله های روساختی را که ممکن است ابهام داشته باشند به طرز صحیحش درآورده و رفع ابهام کنیم.
- با به کار بردن جایگاه درست لغات و با توجه به موضوع و درک متن، معانی درست را از واژگان طبقه بندی شده در ذهن به کار برده و ترجمه کنیم.
در ترجمه انگلیسی به فارسی ابتدا با روساخت مواجه می شویم. سپس گشتارها را روی روساخت انگلیسی پیاده کرده و به ژرف ساخت انگلیسی می رسیم. حالا این زیرساخت انگلیسی را به زیرساخت فارسی تبدیل کرده و با معادل سازی واژگان، ترجمه ی کلمه به کلمه صورت می گیرد. البته برای ترجمه ی کلمه به کلمه، باید قواعد چیدمان نحوی و صرفی را هم بلد باشیم. یعنی چیدمانِ نحوی جمله و چیدمان صرفی اجزای جمله را نیز بلد باشیم. این نوع ترجمه بیشتر برای مترجمانی کاربرد دارد که تسلط کمی به زبان انگلیسی دارند. و به کارگیری این روش قرار است این نقیصه را در آنها جبران کند.
نکته دیگر برای مترجمی که تسلط بیشتری به زبان انگلیسی دارد، ترجمه جمله به جمله یا حتی پاراگراف به پاراگراف از زبان انگلیسی به فارسی است. استراتژی ترجمه شما بسته به اینکه چه میزان، به زبان انگلیسی تسلط دارید، متفاوت خواهد بود. اگر تسلط شما به زبان انگلیسی کم (۴۰ درصد) است، استراتژی ترجمه شما، کلمه به کلمه خواهد بود؛ اگر میزان تسلط شما به زبان انگلیسی متوسط (۶۰ درصد) است، استراتژی ترجمه شما، جمله به جمله خواهد بود و نهایتا اگر میزان تسلط شما به زبان انگلیسی بالا (۸۵ درصد) است، استراتژي ترجمه شما، پاراگراف به پاراگراف خواهد بود.
نکته مهم دیگر برای علاقهمندان به ترجمه، دانستان زبان مقصد است. استاد خرمشاهی در کتاب «ترجمهکاوی» خود، ۴ مولفه اصلی را در ترجمه ذکر میکند که یکی از آنها آشنایی با زبان مقصد (فارسی) است. خرمشاهی میگوید:
«زبان مقصد همان زبانی است که ترجمه به آن انجام میگیرد. در مورد اغلب مترجمان، زبان مقصد همان زبان مادری مترجم است. زبان مادری را پس از ناآگاهانه و در خردسالی فراگرفتن، تازه باید در بزرگسالی و این بار آگاهانه، از نو فرا گرفت. اگر امور اکثر مردم با دانستن مرحله اول زبان مادری میگذرد؛ مترجم باید به مرحله دوم ارتقا یافته باشد و در فرهنگ و ادب آن زبان، هر چه ژرفتر آموزش یابد.
خرمشاهی در باب زبان مبدا در ترجمه، میگوید:
زباندانی مترجم، فقط دانستن هر زبانی، مانند اهل زبان نیست. حتی اگر کسی یک زبان خارجی را درست مانند زبان مادریاش بداند، این امر برای آنکه او مترجم محسوب شود، نه لازم است و نه کافی. در عمل بیش از ۹۰ درصد مترجمان موفق، بر زبان مبدا در حد زبان مادریشان مسلط نیستند. ترجمه یک مقوله علمی، تجربی و چندشرطی است و احراز یک یا چند مهارتِ آن، لزوما به ترجمه موفق نمیانجامد. از طرفی صرفِ زبان دانستن به معنای زباندانی نیست. سادهترین سطح دانستن زبان مادری، حرف زدن است. که تقریبا همه کودکان سالم از پس آن برمیآیند. در عین حال تمام این کودکان بیسوادند! یعنی خواندن و نوشتن نمیدانند.
در زبان بیگانه هم همین قضیه صادق است. بنابراین هر مترجمی، پس از آنکه زبان مبدا را به شکلی کودکانه (یعنی آنطور که کودکان زبان مادریشان را یاد می گیرند.) یاد گرفت؛ باید به زیر و زبر آن زبان و ویژگیهای ساختاری اختصاصیاش نیز وقوف یابد. افزایش دامنه واژگان، آموختن دستور زبان، آموختن ادبیات و نهایتا آموختن رشته تخصصی که فرد میخواهد مترجم آن شود و تسلط به زبان تخصصی آن رشته در زبان مبدا، گامهایی در همین راستا محسوب میشوند.
یادگیری اصطلاحات خاص آن زبان (Idioms) و تعبیرهای مجازی، مداقه در ادبیات زبان مبدا و آثار کلاسیک و شاهکار آن، ژرفکاوی و بسیارخوانی به زبان مبدا، او را در تسلط لازم به زبان مبدا یاری میکنند.
در ادامه خرمشاهی به مبحث «موضوع ترجمه» اشاره میکند:
هر مترجمی زمینه دلخواهی را برای ترجمه انتخاب میکند. اغلب مترجمان در یک یا حداکثر در دو، سه رشته میتوانند ترجمهای مطلوب ارائه دهند. بیش از ۹۰ درصد مترجمان تکرشتهای هستند و از طرفی در جهان امروز، اغلب علوم و فنون، صنایع و هنرها به رشتههای درونی بسیاری تقسیم شدهاند. بنابراین بسیار بعید است، فردی که زمینه تخصصیاش در ترجمه عرفان اسلامی است، بتواند با مهارت و کیفیتی یکسان عرفان هندی یا بودایی را هم ترجمه کند.
خرمشاهی در ادامه با اشاره به نقش مهارت نویسندگی در ترجمه اضافه میکند:
همه کسانی که درباره اصول و شرایط ترجمه بحث کردهاند، این مسئله را مسلم میدانند. اگر کسی زبان مبدا و مقصد و موضوع ترجمه خود را در حد کفایت بداند، اگر بهرهای از فن یا هنر نویسندگی در زبان مادری خود (یعنی زبانی که به آن ترجمه میکند) نداشته باشد، تردید نکند که هم خود به مشکلات عدیده برخواهد خورد و هم خوانندگان ترجمهاش را به مشکل خواهد انداخت. روان بودن یک ترجمه و سکته نداشتن متن، تا حد زیادی بستگی به میزان مهارت نویسندگی مترجم آن دارد. ترجمه مترجمی که از هنر نویسندگی بهره ندارد، ماشینی به نظر میرسد و در اصطلاح گفته میشود که اثر ترجمهشده بیش از حد بوی ترجمه میدهد!
واقعیت آن است که تا فردی شوق نوشتن و ذوق نویسندگی نداشته باشد، خودبهخود به وادی ترجمه کشیده نمیشود. اما جان کلام در این زمینه آن است که صرفا شوق و ذوق مبهم و کلی هم کافی نیست؛ کسی که میخواهد مترجم شود باید ابتدا خواننده شکیبایی باشد. هم به زبان مبدا/بیگانه و هم به زبان مقصد/مادری، باید زیاد کتاب، نشریه و مقاله بخواند. انس داشتن با ادبیات جدید و قدیم در هر دو زبان، ضرورت و فایده دارد و این ضرورت در زبان مادری بسیار بیشتر است.
همه ما به تجربه دریافتهایم که فهمیدن یک موضوع/مسئله یا بحث و استدلال در مقام مقایسه آسانتر از فهماندن و شرح دادن و بیان کردن آن است. بنابراین انس با ادبیات و متون کلاسیک و مدرن در هر دو زبان مبدا و مقصد برای مترجم ضروری به نظر میرسد.
نهایتا در مورد کتاب ترجمهکاوی باید اضافه کرد:
این کتاب را می توان راهنمای ترجمه یا به قول امروزیها کتاب دستی ترجمه A Handbook of Translation نامید.
کتاب ترجمهکاوی کتابی است که تقریبا به تمامی مسائل نظری و عملی ترجمه میپردازد. البته تمرکز کتاب بر روی ترجمه از عربی و انگلیسی به زبان فارسی است. با این حال اسلوبها و نکات ارائه شده در کتاب شامل ترجمه از هر زبانی به هر زبان دیگر میشود.
کتاب ترجمهکاوی شامل ۸ بخش است. چندین نمونه ترجمه معاصر از عربی و انگلیسی به فارسی همراه با متن اصلی آنها، در کتاب بررسی شدهاند.
بخش اول کتاب با عنوان «درآمد» شامل ۶ گفتوگو و یک نقد است.
بخش دوم کتاب شامل اصلیترین و بلندترین فصل این کتاب است که «اصول و مسائل» ترجمه نام دارد. این فصل خود شامل ۱۹ زیربخش است. از دانستن زبان مبدا و مقصد گرفته تا عادات مترجمان.
بخش سوم به «تاثیر انس با ادبیات دیروز در ترجمههای امروز» میپردازد. بخش چهارم بررسی فرهنگهای دوزبانه در دو قرن اخیر را در برگرفته و به معرفی و تشریح ساختار و معرفی ارزیابانهی دهها فرهنگ میپردازد.
بخش پنجم و ششم «نظرها و نکتهها» نام دارد و شامل بیان ۶۵ نکته و نظر از ترجمهپژوهان و مترجمان در زمینه کلیترین و ریزترین مسائل نظری و عملی ترجمه است. بخش هفتم عنوان «واژهگزینی» را بر خود میبیند و شامل ۳۰۰ واژهی نوساخته از ۳ فرهنگستانی است که تاکنون در تاریخی هفتاد و پنجساله در کشور ما مورد استفاده قرار گرفته است. بخش هشتم هم معرفی نمونههایی از هزارسال ترجمه در زبان فارسی با رجوع به زبانهای اصلی (عربی و انگلیسی) است.
کتاب را نشر ناهید منتشر کرده و بهاالدین خرمشاهی، نوشته است. خواندن آن را توصیه میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی یک مشت کتاب (۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خشونت علیه زنان در دو کتاب
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی بر کتاب ساحل تهران