نبرد برای سارایوو

کتاب حاضر، نوشته کریم لوچارویچ ملقب به #دکتر از فرماندهان مقاومت سارایوو در طی دوران تجاوز به این شهر، بین سال های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ میلادی است.
روایت های تلخ این کتاب متاسفانه واقعی هستند. روایت مردمی که ناگهان در مقابل تجاوز صرب ها قرار گرفتند و برای دفاع و مقاومت دست به خلق حماسه زدند.
امید است که نویسندگان داخلی و خارجی بیشتری دست به قلم برده و حقیقت های تلخ این جنگ را برای آیندگان ثبت کنند و از گم شدن این نسل کشی جامعه بین الملل و صرب های چتنیک علیه مسلمانان بوسنی جلوگیری کنند.


قسمتی از متن:

«در روستا برادینا صرب‌های شهر کونیتس جمع شده بودند برای جنگیدن. نگهبانان صرب از راه‌های ورودی برادینا محافظت می‌کردند. کسی نمی‌توانست رد شود. در جادهٔ منتهی به کونیتس هم ایست بازرسی و موانع کار گذاشته شده بود. مسلمان‌ها می‌دانستند که آن‌ها نقشه‌ای طراحی می‌کنند.

(رایکو جورجیچ) رئیس حزب دموکرات صرب، صرب‌های کونیتس را دور هم جمع کرد. به او از پاله دستور دادند که کونیتس را از وجود مسلمان‌ها آزاد کند. از کونیتس به او گفتند که بسیاری از مسلمان‌ها تسلیم شده و منتظرند تا ارتش صرب وارد شهر شود. روز قبل از جمله به کونیتس، در برادینا همهٔ صرب‌ها مسلح و مجهز شدند. صرب‌ها یونیفرم‌هایی پوشیدند که یادآور یونیفرم‌های جنگ جهانی اول بود. بر سرشان کلاه با نشان استخوان و جمجمه داشتند، مثل چتنیک‌ها در جنگ گذشته.

گروه چتنیک‌ها دست به دست هم، در حلقه‌ای سرود صربی می‌خواندند. عرق راکی دهان به دهان بینشان می‌گذشت و صرب‌ها سرخ‌تر و احساسی‌تر می‌شدند. آن‌ها در دایره، با صدای بلند می‌خواندند. آن قدر مست بودند که سرودشان هم مفهوم نبود.

صرب‌های مسن تر اطراف رایکا جورجیچ جمع شدند. او صاحب مهمانی بود و کارش این بود که از مهمانان صرب پذیرایی کند. به جز او، همه چیز در برادینا نشان از بزم و مستی می‌داد. مشروب، گوشت خوک سرخ شده روی ذغال، آواز خوانی و فریاد، همه را آماده نبرد نهایی کرده بود. صرب‌ها این طوری خودشان را برای بریدن سر مسلمان‌ها آمادهٔ نهایی کرده بودند.»


#نبرد_برای_سارایوو
#رمان
#جنگ_بوسی
#صرب
#چتنیک
#سارایوو
#نسل_کشی
#کریم_لوچارویچ
#سعید_عابد
#مهدی_قزلی