«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
گاهی جوابِ یک "های" در آن سر دنیا، یک "هوی" در این سر دنیا است! (کتاب)
مشخصات یک کتابِ یک ساعته، برای رهایی از یک دردِ یک ساعته!
- عنوان: گیرنده شناخته نشد
- نویسنده: کاترین کرسمن تیلور
- ترجمه: بهمن دارالشفایی
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۶۴
- قیمت چاپ دهم – پاییز ۱۳۹۹: ۱۲۰۰۰ تومان
کتاب را به قیمت یک بسته چیپس بخرید!
قیمت کتاب ۱۲۰۰۰ تومان است. تا دیروز میتوانستید آن را از سایت دیجی کالا با ۴۲ درصد تخفیف، بخرید ولی از امروز فقط میتوانید با ۱۵ درصد تخفیف بخرید و از خواندنش لذت ببرید.
کتاب را مُفت و مجانی بشنوید!
اگر لذت به دست گرفتن کتاب برای شما مهم نیست، میتوانید به صورت مُفت و مجانی، فایل صوتی این کتاب را با صدای فرهاد جم و محمد امرایی از اینجا، یعنی سایت ایران صدا، دانلود کرده و بشنوید.
کمی در مورد کتاب:
گیرنده شناخته نشد محبوبترین کتاب نویسنده در سرتاسر جهان است و تا به حال به بیش از بیست زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. تیلور این داستان را در سال ۱۹۳۸ و زمانی نوشت که هنوز هیچ کدام از کشورهای آمریکایی و اروپایی اقدامات هیتلر را جدی نمیگرفتند. در آن زمان هنوز جنگ جهانی دوم شروع نشده بود و میزان خطرناک بودن اقدامهای حزب نازی و شخص هیتلر بر همگان روشن نشده بود؛ رهبران سیاسی جهان و مردم دیگر ملتها پیشوای نوظهور آلمان و افکارش را جدی نمیگرفتند و آمریکاییها دچار جنبش انزواطلبی سیاسی بودند. آمریکاییها معتقد بودند که هر چه در دیگر قارهها و کشورهای غیرهمسایه میگذرد، ابدا به آنها مربوط نیست و نباید در مسائل غیرضروری که منافعی برایشان به همراه ندارد، دخالت کنند؛ این جنبش طرفداران سرسختی در این کشور داشت.
ایدهی نوشتن این کتاب از کجا آمد؟
ایدهی اصلی نوشتن این رمان از خبری کوتاه اما هراسناک، در روزنامهای آمریکایی، آمده است؛ در این اخبار گزارش شده بود که دانشجویان آمریکاییای که در آلمان درس میخوانند، در نامههایشان عاجزانه تقاضا میکنند که فرد مقابل، هیتلر و شرایط سیاسی و اجتماعی آلمان را به هیچ وجه مسخره نکنند و در نامههایشان مطلبی در این رابطه ننویسند؛ زیرا که همین نامههای به ظاهر شخصی، میتواند موجب دستگیری و مجازات شدید آنها گردد. همین اخبار به ظاهر کم اهمیت که در دیگر اخبار روزنامه گم شده بود، زمینهای ایجاد کرد تا کاترین کرسمن تیلور این کتاب کوتاه را بنویسد و تلاش کند سیاستمداران آمریکا و جهان را از حادثهای خونین و قریبالوقوع آگاه سازد.
هر اتفاقی که در آن سر دنیا میافتد، امکان دارد گریبان ما را در این سر دنیا بگیرد!
کاترین کرسمن تیلور در این کتاب، به ما یاد میدهد که چگونه میتوان با کمترین کلمات ممکن، بزرگترین حرفها را به کرسی نشاند. او در این کتاب به ما اثبات میکند که یک نویسنده با روحیهی بسیار حساسش و شامهی خیلی تیزش، میتواند از زمان خودش جلوتر باشد و حتی نوستراداموسوار دست به پیشگویی نیز بزند.
او در این کتاب که خواندن آن یک ساعت و حتی کمتر، از خواننده وقت میگیرد، به ما نشان میدهد که جنگ و رویکردهای سیاسی و نژادپرستانه، چگونه میتواند بین دو رفیق شفیق فاصله بیندازد و حتی آنها را دشمن یکدیگر هم تبدیل کند.
او به ما اثبات میکند که: ما بایستی نسبت به هر اتفاقی که در این کرهی خاکی میافتد، چه دور و چه نزدیک، حساس باشیم. هر اتفاقی که در آن سر دنیا میافتد، امکان دارد گریبان ما را در این سر دنیا بگیرد. این کتاب بسیار کوتاه، از آن دست کتابهایی است که برای همیشه در ذهن شما خواهد ماند.
او به ما اثبات میکند که: کسی که امروز با افتخار «هایل هیتلر!» میگوید و در مدح و ثنای هیتلر، سخنوری میکند، امکان دارد فردا سرش را در راستای انجام دستورات مُطاع همان هیتلر، زیرِ آب کنند!
کمی دربارهی محتوای کتاب، بدون خطر اسپول!
این کتاب، شرح نامهنگاری دو دوست آلمانی است که با یکدیگر شراکت دارند و در سانفرانسیسکو به کار فروش آثار هنری مشغول هستند. یکی از این دو دوست بعد از چندین سال زندگی در امریکا، درست در آستانهی به قدرت رسیدن و صدراعظمیِ هیتلر، به آلمان برمی گردد و کم کم تحت تاثیر نفوذ کلام هیتلر قرار میگیرد، تا جایی که با افکار ترسناک حزب نازی همدل و همسو میشود و رابطهاش با دوست آلمانی_یهودی خود که در امریکا مقیم است را تغییر میدهد.
بخشهایی کوتاه از نامههای رد و بدل شده:
لابد از تحولات جدید آلمان خبر داری و میخواهی بدانی ما که اینجاییم چه نظری داریم. راستش را بخواهی، من فکر میکنم هیتلر از بسیاری جهات برای آلمان خوب است. البته مطمئن نیستم. او عملا همه کارهی حکومت است. شک دارم که الان حتی هیندنبورگ هم بتواند برکنارش کند، چون او مجبور شد هیتلر را به صدراعظمی منصوب کند. این مرد شبیه صاعقه است. به استواری خطیبی توانا یا مومنی پرشور. اما از خودم میپرسم آیا عقلش هم کاملا سرجایش است؟ سربازان پیراهن قهوهای او رسما اراذل و اوباشند. شروع کردهاند به قتل و غارت، و همین طور آزار و اذیت یهودیها. اما شاید اینها مهم نباشد، چون هر نهضت بزرگی که به جوشش میآید، لایهی نازکی از کف هم رویش جمع میشود.
چه کلمات شومی! چطور ممکن است شناخته نشود؟ حتما معنیاش این است که اتفاقی برای او افتاده. مهر روی پاکت میگوید آنها میدانند چه اتفاقی افتاده، اما من قرار نیست بدانم. او غیبش زده و گشتن دنبالش بیفایده است. همه اینها را در سه کلمه خلاصه کردهاند: گیرنده شناخته نشد.
- این کتاب بسیار کوتاه، از آن دست کتابهایی است که محتوای آن برای همیشه در ذهن شما، باقی خواهد ماند.
مطلب قبلیم: در مورد جوانان در سنّ ازدواج که هر کدام به مثابهی یک بمب ج.ن.س.ی، در حال انفجار هستند!
دوستان علاقهمند به "نوشتن"، به گاهنامه شماره نوزده، سر بزنند و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسند و در صورت برنده شدن، کتاب جایزه بگیرند. چشم به هم بزنید خرداد هم تمام شده، پس لطفاً بجنبید!
اگر وقت داشتید به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
نام مطلب بعدیم به شرط سلامتی، حیات و دور ماندن از ممات:
الم شنگه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرگ ایوان ایلیچ
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاه گیمینگ به مجموعه رمان آبنبات ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب جدید داریم!