۱۴ مهر سال ۱۳۹۷ مطلبی با نام «سایتهای صیغهیابی و همسریابی یا شهر نوهای مجازی؟!» منتشر کردم:
تصویر زیر نشان میدهد که از این پُست تاکنون ۱۴۶۷۵۳ بازدید به عمل آمده است که از این تعداد، ۱۲۸۴۴۸ بازدید (۸۷ درصد) از سایتهایی غیر از ویرگول، صورت گرفته است:
زیر این پُست نظرهای قابل تامل و گاهی عجیب و غریبی رد و بدل شده است که خودتان میتوانید بروید و رویت کنید. البته برای این که کُلّ این مطلب جان سالم به در ببرد، ناچار شدم از ویرگول درخواست کنم تا برخی از نظرها را که بسیار مستقیم و زننده بودند را حذف کند!
اوضاع مسئلهای که در مطلب مذکور به آن اشاره کردم، امروز خیلی بغرنجتر از آن روز است. وضعیت اقتصادی و اجتماعی امروز کشورمان خیلی خرابتر از آن روز شده است. امکان ازدواج برای جوانانی که در سنّ ازدواج به سر میبرند، بسیار محدودتر گشته و به تبع آن میزان استقبال جوانان از ازدواج به مراتب پایینتر آمده است. شاید آن روز هنوز میشد با درآمد چهار، پنج میلیون تومانی، یک زندگی را پیش بُرد، امّا اکنون تقریباً این کار غیر ممکن یا بسیار سخت است.
از یک سو وجود جوانان فراوانی که هر کدام به مثابهی یک بمب جنسی در شرف ترکیدن هستند، جوانانی که مجبورند برای رفع عطش جنسی خود به هر دستاویزی چنگ بزنند و از سوی دیگر مسئولانی که فکر میکنند با چندرغاز وام ازدواج که گرفتن آن هزار مصیبت دارد و چند نسخهی مضحک که از سطح کاغذ فراتر نمیرود، میتوانند مشکل ازدواج جوانان را حل کنند.
از یک طرف، شرایط ازدواج، هر روز سختتر میشود و از طرف دیگر میزان اشتیاق به ازدواج رسمی، هر روز کمتر میشود. شاید بتوان موارد زیر را از عمدهترین دلایل کاهش چشمگیر میزان اشتیاق جوانان امروز به ازدواج برشمرد:
زمان در حال از دست رفتن است و بمبها، یکی یکی در حال انفجار. هزاران افسوس که دنیا مانند فیلم «سی و نه پله» نیست که کسی مثل رابرت پاول در نقش ریچارد هنی، به عقربهی ساعت بیگ بنِ لندن، آویزان شود و جلوی زمان و از آن مهمتر انفجار بمب را بگیرد.
ما برای سر و سامان دادن به این اوضاع اسفبار، زمان زیادی نداریم. زمان که محدود است، هیچ، متاسفانه کار نیز به دست کاردانان سپرده نشده است. کارهای مهم در اکثر مواقع، به دست کسانی سپرده شده است که شکم سیرند، خودخواهاند، دلشان به حال مردم نمیسوزد، تنبلاند، بهانهجواند، مسئولیتپذیر نیستند و گاهی به دهها صفت بدتر از این نیز متصف هستند. و این باعث میشود که نتوانیم به آینده هم چندان خوش بین باشیم. امّا ناامیدی هم پسندیده نیست. باید فکری کرد. باید جُنبید. باید هر کس به میزان توانش کاری را پیش ببرد. و: ای که دستت میرسد کاری بکن، پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار!
به هنر این شیشهگر ماهر ونیزی نگاه کنید:
دیدید او چه ماهرانه و تا قبل از این که زمان از کَفَش برود و شیشه به سردی بگراید، به شیشهی حرارت دیده، سر و سامان داد و آن را به زیباترین شکل ممکن در آورد؟ ای کاش هر کسی، در هر گوشهای از این دنیا، مسئولیتی به عهده دارد و کاری را به دست گرفته است، به اندازهی این شیشه گر ونیزی، مهارت آن کار را داشت و به همان اندازه، به ارزش زمانی که در دست دارد، واقف بود.
در فیلم زیر، فردی برای خنثی کردن یک بمب، حاضر میشود ولی در حین انجام این کار، بمب منفجر میشود و... !
میتوان گفت این اتفاق ناگوار، به دو دلیل افتاد:
امّا این ماجرا فقط دو ضلع ندارد، ضلع سومی هم وجود دارد که اگر از دو ضلعِ دیگر، بیشتر اهمیت نداشته باشد، کمتر هم اهمیت ندارد. به طور خلاصه، سه ضلعی که در کشور ما، باعث به بیراهه رفتن برخی از جوانان در سنّ ازدواج و انفجار این بمبهای جنسی میگردد، به شرح زیر است:
شاید این "همه چیز را به شوخی گرفتن در بین مردم ما" که البته بیشتر از سر ناچاری و برای فرار از مشکلات و یا از کم اثر کردنِ فشارهای زیادی است که بر دوش میکشند، اینقدرها هم خوب نباشد. همگی خوب میدانیم که به شوخی گرفتن موضوع مهمی چون ازدواج، جز لوث کردن بیشتر آن، هیچ کمکی به حل آن نخواهد کرد:
گویا بحران ازدواج مختص کشور ما نیست و دنیای امروز دارد به سمتی پیش میرود که در آیندهای نه چندان دور، چیزی به نام ازدواج وجود نخواهد داشت و یا اگر وجود داشته باشد، به این شکلی که مورد قبول ادیان مختلف است، نخواهد بود.
خوشبختانه هزاران نسخهی عالی برای ازدواج خوب وجود دارد؛ ولی افسوس که حتی یک نسخهی جدّی و به درد بخور برای آسانتر کردن ازدواج _نه در حرف و بر روی کاغذ، بلکه در عمل_ و ترغیب جوانان به امر ازدواج، وجود ندارد:
ماندهام توی این اوضاع، تلویزیون از پخش خبرهایی مانند این چه هدفی را دنبال میکند؟!
چند مطلب مربوط یا نیمه مربوط که پیش از این مطلب، در همین ویرگول منتشر کردم:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"، به گاهنامه شماره نوزده، سر بزنند و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسند و در صورت برنده شدن، کتاب جایزه بگیرند. چشم به هم بزنید خرداد هم تمام شده، پس لطفاً بجنبید!
دوست عزیزم، آقا پارسا، زحمت بسیاری کشیده و پی دی اف گاهنامه شماره نوزده را تهیه و در پُست زیر بارگذاری کرده است. ایشان در این گاهنامه، ضمن درج پنج مطلب برتر، نقد و بررسی کوتاهی نیز برای هر یک از آنها، نوشتهاند. ضمن تشکر فراوان از ایشان، از شما میخواهم به پُست ایشان سر زده و نظرهای خود را برای بهتر شدن این گاهنامه، در زیر آن، بنویسید:
اگر وقت داشتید به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: پیش بیا ، پیش بیا ، پیشتر / تا که بگویم غم دل بیشتر...
حلول ماه مبارک رمضان را به دوستان عزیزم تبریک عرض میکنم: