"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی کتاب| تقلای اروس: رساله ای در باب عشق گمشده در عصر دیجیتال
"تقلای اروس" کتابی در باب عشق است. عشقی که امروزه به محاق تفکر سرمایه سالار رفته است. عشقی که امروز از یک امر قدسی به یک امر نه فقط زمینی بلکه پست و بی مفهوم تقلیل پیدا کرده است. همان چیزی که مارکس مدتها قبل پیش بینی کرده بود و آن اینکه سرمایه داری حتی مقدس ترین بنیان اجتماع یعنی خانواده را نیز در گیر و دار محاسبات سرمایه سالار و منفعت محور از بین می برد و این اتفاق دقیقا همان چیزی است که در جهان امروز با آن طرف هستیم و در کتاب تقلای اروس در مورد آن می خوانیم.
امروزه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به شدت رو به خودشیفتگی دارد. قوای جنسی از همان ابتدا در سوژگی خود فرد سرمایه گذاری می شود. خودشیفتگی به معنای عشق به خود نیست. سوژه عشق به خود بین خود با دیگری مرزی مذموم میکشد. از سوی دیگر سوژه خودشیفته اصلا برای کشیدن هیچ مرز مشخصی تلاش نمیکند. در نتیجه مرز بین خودشیفته و دیگری کم رنگ می شود. دنیا فقط خلاصه ای از خویشِ خودشیفته است. او از فهم دیگری به منزله دیگربودگی اش ناتوان است. از این بدتر این است که نمی تواند در برابر این دیگری بود قدردان باشد. برای فردی خودشیفته، معنا فقط وقتی وجود دارد که به چشم او بیاید. او فقط در سایه خودش غوطه ور است آنقدر که بالاخره در خودش غرق می شود.
از طرفی در دنیای نئولیبرال ما با پدیده ای مواجه هستیم به نام کارآفرین خویش بودن. در این دنیا دیگر فردی که به مشکل برخورد میکند نمی تواند کسی را مقصر بداند نه اجتماع نه خدا نه حکومت. بلکه مقصر اصلی خود اوست. او آزادانه انتخاب کرده که شکست بخورد. اما کسی به این نکته توجه نمیکند که نظام نئولیبرالیستی هم نوعی اجبار در خود دارد که این اجبار به مراتب سخت تر و دشوار تر از اجبار حکومت های پیشین است. این اجبار از نوع اجبار خویشتن است و کیست که نداند رهایی از خوایشتن چقدر دشوارتر از رهایی از عوامل بیرونی است.
رضایتمندی و حس رهایی از دِین چه اقتصادی و چه روانی هر دو بر دیگری دلالت دارند. نبود ارتباط متعهدانه به دیگری، وضعیتی استعلایی است برای بحران رضایتمندی و دِین. چنین بحرانی ثابت می کند سرمایه داری شریعت نیست. هر مذهبی بر اساس دِین و تسکین بنا شده است، ولی سرمایه داری فقط با دِین سروکار دارد. هیچ امکانی برای کفاره نمی دهد. ناممکن بودن سبک کردن بار گناه و کفاره باعث افسردگی سوژه کامیاب می شود. افسردگی به همراه روان فرسودگی نماینده شکست مطلق شایستگی هاست.
فوکو دیده بود که بشر اقتصادی نئولیبرال ساکن جامعه ای انضباطی نیست (کارآفرین خویش بودن دیگر سوژه ای تحت انضباط نیست). ولی نتوانسته بود توجه کند که این کارآفرین خویش واقعا آزاد نیست. بشر اقتصادی وقتی دارد خودش را استثمار می کند. فکر می کند آزاد است. فوکو نتوانست متوجه شود که ساخت خشونت و اجبار، حکمی زیرساختی برای آزادی نئولیبرالی دارد. درنتیجه آن را آزادی ای میخواند که می خواهد رها باشد. حکم ازادی نئولیبرالیسم خودش را در فرمانی متناقض بروز می دهد. (آزاد باش) ولی این حکم سوژه کامیاب را به دل خستگی می برد.
در باب فراموشی تئوری و اتکا به علم داده محور:
امروزه حجم داده و اطلاعات، که به شکلی بی پایان در حال تکثیر است. دارد به صورت گسترده ای علم را از تفکر جدا میکند. اطلاعات در ذات خودشان مثبت هستند. دانش داده محور مثبت (علوم گوگلی) که دیگر کارش به صرف متعادل کردن و تطبیق داده رسیده است، دارد به تئوری ای که قابل اتکا باشد پایان می دهد. این داده ها جمع پذیر یا قابل کشف هستند و روایی یا هرمنوتیک نیستند. هیچ تنش روایی ای به آنها جان نمی بخشد. چنین است که به اطلاعات صرف فروکاسته می شوند.
کتاب با حجم بسیار پایین دارای عمق بسیار زیادی است به طوری که بدون خوانش چندباره ی آن نمی توان متوجه معنای آن شد. همچنین توجه به موضوعات روز دنیا در قالبی فلسفی به این کتاب جذابیت بسیار زیادی افزوده است که خواندنش را دلپذیر می کند.
مطالب پیشین:
مطلبی دیگر از این انتشارات
گودی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آن چه خواندم: رمانی که حالتان را جا می آورد..
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب ما همه باید فمینیست باشیم