شهروند انسانیت📚📚 نویسنده ی؛ داستان های کوتاه ومینمال
توده هاتوان فهمیدن ندارند
روزی حاکم شهر که فردی ستمگربود در روز یادبود حاکم قبل (پدرش)که از قضا اوهم سرآمدی در ستمگری نوین بر مردم داشته،درمیان توده ی مردم سخن از ظلم بر مردم به میان آورد، وآن را نزد خدای متعال گناهی نابخشودنی عنوان کرد. مردم نادان هم برای این سخنرانی بینظیر حاکمشان چنددقیقه ی کف و هورا کشیدند.فردای آن روز ده نفر از همان مردم که در جمع بودند در اعتراضی برای گرانی نان جلوی چشم همان مردم که درجمع بودنداعدام شدند
ناصراعظمی *
مطلبی دیگر از این انتشارات
آمبولانس:ناصراعظمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۹۴۱؛ایران
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناصراعظمی( درمسیرگیزه رود")