شهروند انسانیت📚📚 نویسنده ی؛ داستان های کوتاه ومینمال
ناصراعظمی (زالزالک)
تک درخت کهن وتنومند زالزالک ،که سالها از خشکسالی وسیلاب وزلزله جان سال به در برده بود. وبودنش در بالای تپه به وقار شکوه ش افزوده بود
روزی خانواده ی برای تفریح کنار درخت بساط کرده بودند، پیرمرد باصدای کلفت وخش دارش بر سر پسرش فریادی زداخه چگونه بدون زغال بزم کباب و چای رابرپاکنیم؟ پسر نگاهی به درخت زالزالک کرد و گفت لازم نیست!
نویسنده ناصراعظمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناصراعظمی، سکانس اخر
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناصراعظمی( درمسیرگیزه رود")
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعرهایکو(ناصراعظمی)