"سر ممکنه که اشتباه کنه اما خون هرگز"
چگونه در سیستم آموزشی زنده بمانیم؟
زنده بودن در نظر من با تعریفی که علم زیست شناسی ازش ارائه میده تا حدودی متفاوته! اگر که نتونی تصویر رویایی ذهنت باشی، اگر که صرفا یه تقلید از سایر آدم ها به ضرورت زنده موندن باشی، اگر که نتونی از نفس هایی که میکشی لذت ببری؛ اون وقت تو دیگه زنده نیستی!
به نظر من آدم وقتی میمیره که خلاقیتش بمیره، آرزوهاش خودشون رو فدای روزمرگیها کنن و تبدیل بشه به یه بدل پوچ از چیزی که اطرافیانش ازش انتظار دارن!
و یکی از جاهایی که این بلا رو مستقیما سر اکثرمون میاره جایی نیست جز مدرسه و سیستم آموزشی!
خودم با احتساب دو سال پیش دبستانی (که به گمونم از اونها هم خاطرات چندان خوبی ندارم) دوازده ساله که دارم این سیستم و وضعیت رو با پوست و گوشتم حس میکنم!
راستش من ایده ذهنی از پیش تعیین شده ای برای این متن ندارم، فقط میخواستم تجربیاتم رو به اشتراک بزارم. و نظر شماها رو هم بدونم.
(در پرانتز، بین خودمون بمونه که هدف اصلیم از نوشتن این پست غر زدن و گلایه کردن وسط امتحانات میان ترمه!)
1_با علاقه پیش برو!
خب خودم کاملا به این مسئله آگاهم که این وضعیت در شیرین ترین حالت ممکنش هم تلخی هایی رو داره، و البته حتی اگه رشته موردعلاقتون وجود هم داشته باشه، ممکنه دسترسی بهش به شدت دشوار و یا حتی ناممکن باشه!
اما موضوع اصلی اینجاست که (بیاید از دیدگاه من نوجوون نگاه کنیم) مدرسه خودش جهنمه!! حالا فکر کن چیزی که میخونی رو دوست نداشته باشی و دلت پیش یه رشته دیگه باشه! علاوه بر تمام سختی هایی که قراره تحمل کنید، هر لحظه حسرت نداشته هاتون رو میخورید و موقع فارق التحصیلی هم از تمام اون سه سال درد و رنج چیزی عایدتون نمیشه!
نمیگم سرتون رو بندازید پایین و اصرار به این کنید که دوست دارید رشته هایی مثل بازیگری و یا موسیقی رو انتخاب کنید (خوشا به سعادت کسی که امکانش رو داره...) میگم که عاقلانه و منطقی اما با دخالت احساساتتون تصمیم بگیرید!
پدر و مادرهای محترم این رو بدونید که هر کسی که تجربی میخونه، پزشکی قبول نمیشه!
همه بچه های ریاضی مهندس های کاربلد و پردرآمدی نخواهند شد!
همه فارق التحصیلان رشته انسانی تبدیل به وکیل هایی با یک پارو برای جمع کردن پول نمیشن!
و همه بچه های سایر رشته ها بیکار و بیچاره نیستن!
همونطور که میدونید احتمال خوشکامی در این نظام به شدت پایینه؛ درصد کمی از شرکت کنندگان آزمون سراسری به رویاهاشون میرسن و همه فارق التحیلان لزوما مشغول به کار نیستن!
حالا تصور کنید که بچه رو انداختید در مسیری که ذرهای علاقه بهش نداره و تمام این اتفاقات تلخ هم براش افتادند... چه جوابی به آرزوهای برباد رفتش خواهید داد؟ اگر هم که اشتباه میکنه لطفا اجازه بدید که با پای خودش در مسیر اشتباه قدم برداره تا حداقل وضعیتش رو از چشم دیگران نبینه و اتفاقات بدتری براش رخ ندن!
به شخصه دانش آموز رشته انسانیم، نه اینکه کشته مرده این رشته باشم؛ اتفاقا از ادبیات چیزی متوجه نمیشم و رابطم با عربی هم چندان تعریفی نیست! اما بهترین گزینه پیش روم بود؛ با هر سختی ای که بود به دستش آوردم و هنوز که هنوزه هم دارم از بابتش تحقیر میشم و توهین میشنوم (از طرف کسایی که قائدتا باید حامیم باشن) اما حداقلش اگه روزی پیشگویی هاشون درست از آب درومد و به قول خودشون بدبخت و پشیمون شدم؛ از تصمیم خودم شدم نه از اجبار دیگران!
2_با پول استرس نخر!
هرگونه آزمون و کتاب کمک درسی و.... تا سال یازدهم و دوازدهم ممنوع!!!
آزمون هایی که هیچ سودی به جز استرس وارد کردن بهتون ندارن! خود من کلاس پنجم و ششم ابتدایی رو مهمون آزمون های مبتکران بودم، و باید بگم که درصدی بر وضع تحصیلیم تاثیر نگذاشتند! درصدی!!
از نظر شخصی من شرکت کردن در آزمون ها و... تا سال دوازدهم هیچ سودی براتون نخواهد داشت (اون دوازدهم هم خودش مربوط به یه بدبختی دیگست ولی خب...)
نکته بعدی اینه که کتاب های کمک درسی و تست اونقدرهاهم بد نیستن، اتفاقا میتونند مفید هم واقع بشن، اما باور کنید اینکه هر سال هزینه هنگفتی رو برای خرید کتاب های اضافه کنار بگذارید و بعدش هم فقط انبارشون کنید و همش استرس و احساس ناکامی از تموم نکردن مباحثشون رو داشته باشید؛ هیچگونه کمکی نخواهد کرد (@فاطمه_علایی)
خودم به شخصه یه کتاب کمک درسی منطق دارم، که اونم هدیست... هدیه هم که نه، به سرقت بردم؛ ولی خب...
و البته خیلی از دانش آموزها برای قبولی در آزمون مدارس خاص (نمونه و تیزهوشان) اقدام به ثبت نام آزمون ها و خرید کتاب های اضافه میکنند. اولا به عنوان دانش آموز سمپاد بهتون توصیه میکنم که حداقل راهنمایی، پاتون رو توی این مدرسه کذایی نگذارید!
و دوم اینکه، آزمون تیزهوشان ششم به هفتم که کاملا تحلیلیه و نیازی به مطالعه نداره، آزمون های ورودی دبیرستان هم فقط و فقط به همت و توانایی دانش آموز بستگی دارن. اگر که شخصی توانایی قبولی در اون مدارس رو نداره؛ و با اصرار و زور کتاب و کلاس اضافه بتونه جایی برای خودش باز کنه، اون وقته که تمام زندگیش رو به فنا داده!
کتاب های خودت رو بخون؛ یا قبول میشی و یا نه!
3_درس بخون!
به عنوان یه دانش آموز درس نخونی میخوای چیکار کنی؟ به هر حال ما به مدرک دیپلممون نیاز داریم؛ پس سعی کن به خودت و جامعه لطف کنی و در حدی که ازت انتظار میره سواد داشته باشی!
و البته، توی مدارس و جامعه به دانش آموزانی که درسشون بهتره توجه بیشتری میشه و در نتیجه احساسات بهتری رو تجربه میکنند!
4_اونقدرم درس نخون!
در ادامه بیشتر راجع بهش صحبت میکنیم، اما باور کن که هیییچ تفاوتی بین نمره هفده و بیست نیست؛ مگر در امتحانات نهایی نهم و مخصوصا دوازدهم!
نمیگم نخون؛ ولی لطفا به خودت زیاد فشار نیار، وسواس مطالعاتی نداشته باش و بابت این نمره های بی ارزش حرص نخور، تو و هدف تو جایی والاتر از این بعد قرار گرفته! باورکن نیاز نیست خط به خط، جمله به جمله و کلمه به کلمه کتاب رو قبل از امتحان حفظ کنی!
(من به شخصه برای هر یک از امتحانات نوبت اول بین 1.5 تا نهایتا پنج یا شش ساعت مطالعه کردم، نمره کامل رو هم از هیچکدوم نگرفتم، اما ایام امتحانات اونقدر ها هم بد نمیگذره!)
توصیه های اخلاقی
1_یه گوشت در باشه یکیش دروازه!
این خالصانه ترین و مهم ترین توصیه ایه که براتون دارم، در مدرسه با افراد و یا مبانی درسی زیادی مواجه میشید که با اونچیزی که باید باشند، به شدت متفاوتند! نمیگم خودسر باشید و به حرف کسی گوش ندید اما در اکثر مواقع فقط کافیه ندیده و نشنیده بگیرید و یا برای امتحان حفظ کنید و بعد هم تمامش رو از ذهنتون بیرون بریزید!
افراد سمی زیادی هستند که شما رو مسخره میکنن و یا دست میندازن!
معلم های زیادی هستند که عقاید اشتباهی دارن (میدونید، در حالت کلی بحث کردن برای دفاع از عقایدمون مهمه! اما اینجا مدرسست! پس وقتی که معلمتون گفت خدایی نکرده جلوی نامحرم بخندید و گناه بزرگی براتون ثبت بشه، شما فقط کافیه که سکوت کنید و به خودتون نگیرید! همین! اون انسان با اون عقاید رشد کرده و به اینجا رسیده. این عقاید رو سالها به عنوان مطلب آموزشی بیان کرده و الان، شما به هیچ عنوان نمیتونید تغییری در اون عقیده ایجاد کنید. در این مواقع فقط درس رو بخونید و امتحاناتش رو پاس کنید! خودتون رو الکی به دردسر نندازید!)
یکی از معلم های من، ماه اول کلاس برامون عکس شلوار های اخیرا مد شده (واقعا نمیدونم اسمشون چیه؛ همونایی که روشون ساییدگی و پارگی داره) رو برامون فرستاد با کپشن دشمن و جنگ امروز. خب این برای منی که معتقدم روش لباس پوشیدن افراد نوع رفتار تو باهاشون و دیدگاهت رو تعیین نمیکنه یه جور توهین به حساب میومد. اما الان اون معلم تبدیل به یکی از بهترین معلم هایی شده که در طول تحصیل داشتم!
پس گاهی اوقات فقط لازمه که برخی از مرز ها و خطوط قرمز رو رعایت کنید، بعضی چیزها رو فراموش کنید یا در نظر نگیرید و یه همزیستی مسالمت آمیز داشته باشید.
2_زندگیتون رو از مدرسه جدا کنید!
اکثر شما سرگرمی ها و آرزوهایی دارید که لزوما با درس و مدرسه مرتبط نیستن! این دلیلیه که چرا گفتم زیاد هم درس نخونید! شما یک انسان منحصر به فرد و خاص هستید و حق دارید که خودتون رو به طریقی که براتون مناسبه رشد بدید! زندگی شما محدود به مدرسه نیست. اگر دوست دارید چیزی رو یاد بگیرید، خب انجامش بدید! کتاب های موردعلاقتون رو بخونید، به موزیکی که دوستش دارید گوش بدید و فیلم های موردعلاقتون رو تماشا کنید. (انتخاب درست برعهده شماست)
اما هنگامی که دارید این فعالیت ها رو انجام میدید از وقت های آزاد و پرتتون براشون زمان بگذارید و سعی کنید تا جای ممکن به درس و مدرستون آسیبی نرسونید!
و یادتون باشه که یک روز فارق التحصیل میشید و چیزی که براتون میمونه شخصیتیه که پرورش دادید نه نمرات دروس جغرافیا و ریاضیتون!
3_بچه به ظاهر خوبی باشید!
نمیخوام این یکی رو زیاد طولانی کنم. رفتارهایی که در مدرسه پذیرفته شده نیستند رو تا حد ممکن انجام ندید که به دردسر میافتید.
4_دوست
این رو هم همینطور؛ آدمهای درستی رو برای دوستی انتخاب کنید. تمام همکلاسی های شما قابلیت تبدیل شدن به بهترین دوستتون رو ندارن. اگه کسی ازتون دوری میکرد فقط بزارید بره و در عین حال با همه رفتار مناسب داشته باشید. اگه آدم مناسب برای دوستی صمیمی و رفاقت رو پیدا کردید که عالیه!! اما تا مطمئن نشدید اونقدرها هم به افراد نزدیک نشید! خوش بگذرونید و شاد باشید، اما...
من از این یه مورد چندان چیز بدی ندیدم، اما با توجه به شنیده هام میتونه از تمام موارد دیگه خطرناک تر باشه!
4_نگرانش نباشید.
نمیدونم این آخری رو چطور توضیح بدم، اما هویتتون رو در چارچوب مدرسه جست و جو نکنید. خیلی از افراد در رشته خودشون کار نمیکنند و یا هر چیز دیگه ای. اگر خواستید به وضعیتتون نگاه کنید، نمره هارو ملاک قرار ندید و خودتون رو با همکلاسی هاتون مقایسه نکنید. فقط از خودتون بپرسید که من کی هستم و در جایگاه خودم کجا ایستادم؟ اگر همکلاسی هاتون در مدرسه شما رو تایید نمیکنند و کوچیک میشمارند و یا وضع درسیتون علیرغم تلاشتون چندان عالی نیست، اصلا نگرانش نباشید. هدف ما زندگی کردنه، شاد زندگی کردن در این دنیا و پرورش روحمون. سعی کنید در مدرسه فقط یاد بگیرید و ارتباط برقرار کنید، میدونم که سخته، اما هدف اصلیتون رو بر روی رشد شخصی بنا کنید ولاغیر.
ازتون خواهش میکنم که بابت اینجور مسائل به خودتون آسیبی نرسونید. تنها چیز مهم وضع روحی و حس و حال خودتون و نه هیچ چیز دیگه ای!
در آخر هم همه خاطرات تلخ مدرسه رو از ذهنتون پاک کنید که این دوازده-چهارده سال فقط بخش کوچیکی از کل زندگی شماست و باور کنید که اصلا ارزشش رو نداره!
مطلبی دیگر از این انتشارات
روزت مبارک!
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمان های اینترنتی به ما چه می گویند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه جوری وقت میکنی این همه کتاب بخوانی و یادداشت بنویسی؟!