۱۴ نکته باریک‌تر از مو، که گردن نویسنده را کلفت می‌کند!


نوشتن، با فکر کردن آغاز می شود. و سازماندهی ذهن، زمینه تولید نوشته‌ای منظم و منسجم را فراهم می‌کند.

یک نوشته‌ی خوب فراخور دانسته‌ها و نیازهای مخاطب است؛ هدف نویسنده را برآورده می‌کند؛ نکته‌ای آشکار و روشن در بر دارد و نکته اصلی را توضیح می‌دهد یا اثبات می‌کند.

با این حال نکاتی وجود دارند! نکاتی که در حکم فوت‌هایی هستند که بر کوزه‌ی نویسندگی دمیده می‌شوند. نویسنده اگر کوزه‌گر قابلی باشد این نکات را رعایت می‌کند و اگر نباشد، نوشته‌هایی می‌نویسد که این «ناقابلی» را لو می‌دهند! هزار نکته‌ی باریک‌تر از مو وجود دارد در نویسندگی! اما این ۱۴ نکته گلچینی از آن‌ها هستند.

این ۱۴ نکته را بخوانید و چندی بعد، اگر هم نتوانستید قطر گردن خود را اندازه بگیرید، حتما کیفیت نوشته‌های جدیدتان را با نوشته‌های قبلی خود مقایسه کنید!

قبل از خواندن: این نوشته حاصل نمی‌شد مگر با خواندن کتاب «بهتر بنویسیم» از استاد فقید، رضا بابایی؛ که شاهکاری در میان کتاب‌های آموزش نویسندگی غیرداستانی محسوب می‌شود. روحش شاد و یادش گرامی.

۱. آسان‌نویسی یا آزادنویسی


سخت نگیرید؛ نوشتن یعنی »حرف زدن« روی کاغذ. آزاد نویسی هم، یعنی رها کردن ذهن و زبان از قید و بندهای نگارشی و ویرایشی. در مرحله ویرایش و بازنویسی، می توان خطاها را اصلاح کرد. هنگامی که از آزادنویسی صحبت می‌کنیم به یکی از قوانین طلایی نوشتن اشاره می‌کنیم. ۳ قانون طلایی برای نوشتن وجود دارند:

۱. راحت نوشتن ۲. بسیار نوشتن ۳. زیبا و سنجیده نوشتن

نکته‌ی مهم اینجاست که زیبا و سنجیده نوشتن رخ نمی‌دهد مگر اینکه زیاد بنویسیم و نمی‌توانیم زیاد بنویسیم، اگر «راحت» ننویسیم. آزادنویسی این آخری را که اولین و پیش‌نیاز سایر قوانین نوشتن است را برای ما فراهم می‌کند؛ یعنی: راحت‌نویسی.

هنگام نگارش پیش نویس یک متن، به نشانه های ویرایشی توجه نکنید. در مرحله بازنویسی می توانید نشانه هارا بگذارید. به صورت گفتاری بنویسید. پس از نوشتن هر جمله، به آن توجه نکنید؛ یعنی دوباره آن را بازبینی و بازنویسی نکنید. این کار باید در مرحله بازنویسی انجام شود.

مشخصا دستورالعمل این مرحله چنین است: موضوعی برای نوشتن، مشخص و کمی درباره آن فکر کنید. طرح وچارچوب کلی نوشته را در ذهن تان مشخص کنید. شروع به نوشتن کنید و همان طورکه درباره موضوع حرف می زنید، بنویسید.

۲. گفتاری‌نویسی


در هنگام نوشتن، از واژه ها، ترکیب ها و عباراتی استفاده کنید که مردم در گفتار روزمره آن را به کار می برند. گفتاری نویسی با شکسته نویسی یا محاوره نویسی فرق دارد؛ شکسته نویسی، فقط در قالب های نوشتاری خاص، کاربرد دارد.

زبان نوشتاری را نباید با »لفظ قلم« اشتباه گرفت. »لفظ قلم« زبان خشک کتابی است، اما زبان نوشتاری، زبانی طبیعی، مؤثر و شیر ین است. در کاربرد زبان گفتاری در هنگام نگارش نباید ز یاده روی کرد. برخی تفاوت هامیان زبان نوشتاری و زبان گفتاری الزم است. مثال:

زبان گفتاری: بلند شدن زبان نوشتاری: برخاستن

زبان گفتاری: حرف زدن زبان نوشتاری: سخن گفتن

البته خوب است اگر از زبان نوشتاری هم استفاده کنید، اگر بتوانید آن را به زبان گفتاری نزدیک کنید.

عواملی که زبان نوشتاری را به زبان گفتاری نزدیک ترمی کند:

۱-۲. پرهیز از فعل وصفی

مثال:

کاربرد فعل وصفی: کتاب را باز کرده، خواند.

کاربرد زبان گفتاری: کتاب را باز کرد و خواند.

ملاحظه می‌کنید که صرفا یک تغییر ساده در فعل، چقدر جمله را روان‌تر می‌کند.

۲-۲. کاهش فعل‌های نوشتاری و لفظ قلم نوشتن

منظور آن است که به جای فعلی مانند می‌باشد، از فعلی سرراست مانند است استفاده کنیم.

به جای فعلی مانند گردید از فعلی مانند شد استفاده کنیم.

به جای فعل نهاد از گذاشت استفاده کنیم.

و نه فقط در فعل بلکه در سایر ارکان جمله نیز از کلمات لفظ قلم استفاده نکنیم. مثلا به جای واژه‌ی عتیقه و گرد خاک گرفته‌ی «اینجانب» به سادگی از من استفاده کنیم.

اینطوری نوشته‌ی ما بیهوده پرتکلف و دارای زبانی منسوخ به نظر نمی‌رسد و با مخاطبان ارتباط بهتری برقرار می‌کند.

۳-۲. رک‌گویی و صداقت

در هنگام نوشتن هم می‌توانیم مانند گفت‌وگوهای رو در رو خنده‌رو، فروتن و صمیمی باشیم به ندانستن یا ناکام بودن خود اعتراف کنیم. از القاب و عناوین کم کنیم و از آن چه خود به آن نرسیده ایم، نگوییم.

۴-۲. بهره وری از واژگان و فرهنگ مردمی با رعایت میانه روی

استفاده از تکه‌کلام‌های رایج در نزد مردم مانند نمک نوشته است که البته باید به قاعده و با سلیقه‌ی درست استفاده شود تا آشِ نوشته‌ی شما را شور نکند. برای استفاده از تکه‌کلام‌های مردمی به تکه‌کلام‌های اخیر اتکا نکنید، تکه‌کلام‌هایی را استفاده کنید که از گذر تاریخ سربلند بیرون آمده‌اند و کاربرد آن‌ها در صحبت‌های مردم مدت‌هاست که تثبیت شده است. با این وصف از تکه‌کلام‌های تازه مدشده‌ای نظیر خفن، پاچه‌خوار... استفاده نکنید. اما می‌توانید مثلا به جای عبارت فعلی «امیدی ندارم» از عبارت کنایی و مردمی «چشمم آب نمی‌خورد» استفاده کنید. شما می‌توانید در همین راستا برای بیان مضامین پیچیده از ضرب‌المثل‌ها به عنوان بخشی از فرهنگ مردمی استفاده کنید.




۳. بازخوانی و بازنویسی


برای هر مضمون و معنا و محتوایی، ده‌ها واژه و تعبیر می‌توان یافت و صدها جمله می‌توان ساخت. یکی از تمرین‌های نویسندگی، نوشتن یک مضمون در قالب جمله‌های متنوع و با واژه‌های متفاوت است. نباید به نخستین جمله‌ای که به ذهنمان خطور می کند دل ببندیم. باید هنگام نوشتن به تنوع ساختار جمله فکر کنیم و جمله‌هایی با ساختار متنوع بسازیم. پس از نوشتن پیش‌نویس اولیه باید جمله‌ها را بازخوانی، بازنویسی و بهینه‌سازی کنیم. باید از نوشتن جمله‌های کلیشه‌ای و تکراری پرهیز کنیم. بازی جمله‌سازی های متنوع برای یک مضمون ساده، یکی از بهترین روش‌های ورزش ذهن و پرورش قلم است.

تمرین جمله‌سازی برای مضمون من دروغ نمی گویم:

کسی از من دروغ نشنیده است.

از دهان من دروغ بیرون نمی آید.

من از دروغ گویان نیستم.

زبان من هرگز به دروغ نچرخیده است.

من و دروغ؟!

از دروغ بیزارم

در هنگام بازخوانی و بازنویسی، برای ایجاد تنوع در ساختمان جمله گاهی علاوه بر تغییر ساختار جمله، لازم است واژه‌ها را هم تغییر دهیم و از واژه‌ها و تعبیرهای گوناگون استفاده کنیم. به عنوان نمونه و برای مضمون پیشرفت:

پیشرفت و بهبود فرد و جامعه، مستلزم خودآگاهی و شناخت است.

اگر می خواهیم پیشرفت کنیم باید خود را بشناسیم.

خودآگاهی و خودشناسی لازمه‌ی پیشرفت و بهبود فرد و جامعه است.

پیشرفت و بهبود فرد و جامعه، در گرو خودآگاهی و شناخت است.

همچنین در هنگام بازخوانی و بازنویسی، برای ایجاد تنوع در ساختمان جمله گاهی هم فقط لازم است واژه‌ها را جابه‌جا کنیم و ساختار جمله را تغییر دهیم؛ اگرچه که لازم نیست واژه‌ها را نیز تغییر دهیم. به عنوان نمونه و برای مضمون هیاهو:


گاهی هیاهو می شود برای هیچ.

گاهی برای هیچ، هیاهو می شود.

برای هیچ، گاهی هیاهو می شود.

هیاهو می شود گاهی برای هیچ.

۴. واژه‌پردازی مناسب

نکته‌ی دیگر آن است که اصل مهم در جمله سازی و عبارت پردازی، یافتن تعابیر مناسب برای پیدا کردن زاویـه‌های غیرتکراری و ابتکاری برای نزدیک شدن به موضوع یا گسترش آن است. برای هر مفهومی ده‌ها کلمه وجود دارد؛ نباید به نخستین واژه‌ای که به ذهنمان خطور می‌کند اکتفا کنیم. تنها یک کلمه، یه صفت، و یک فعل وجود دارد که می تواند منظور و مقصود نویسنده را پوشش دهد. نویسنده باید در ذهن خود جست وجو کند و آن یک کلمه را بیابد و به کار برد. گاهی نویسنده باید واژه مناسب را برای ادای مقصود خود بسازد و اختراع کند. نویسنده‌ی بزرگی چون گوستاو فلوبر گاه ساعت‌ها برای انتخاب یک کلمه و انتخاب جایگاه آن برای قرار گرفتن در کنار دیگر کلماتِ جمله وقت صرف می‌کرد. حاصل کار او دو میراث بود: یکی نامی جاودانه و دیگری آثاری شاهکار که بر رفیع‌ترین قله‌های ادبیات ایستاده‌اند.

جدای از نویسندگی ادبی، در هر جمله، به اقتضای کلام و تناسب مقام، باید مناسب‌ترین واژه انتخاب شود.

در انتخاب تعبیر مناسب، به چند نکته باید توجه کرد:

نوع نوشته

مخاطب

شرایط

محتوا

شاید این ۴ نکته ضرب‌المثل هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد را به یاد ما بیاورد...

علاوه بر این‌ها انتخاب واژگان مستلزم آگاهی از مناسبات و ارتباط واژه‌ها با یکدیگر است؛ مثلا باید بدانیم:

چه صفاتی را به چه موصوف‌هایی می توان نسبت داد: هوای دلپذیر، بچه‌ بانمک، صدای گوش نواز، صدای گوش خراش.

چه مضاف ها و مضاف‌الیه‌هایی بهتر با هم جمع می شوند: صبر ایوب، جگر زلیخا، گنج قارون، جنگ جهانی.

چه واژه‌هایی بهتر به هم عطف می شوند: گیر و گره، گریه و زاری، آه و ناله، شور و شعور، ناز و ادا، ناز و کرشمه، شوخ و شنگ.

چه فعلی را در چه بافتی می توان به کار برد: از او جدا شدم، از او دست شستم، از او گریختم، از او دور شدم، از او کنده شدم.

به هر فعلی چه قیدهایی تعلق می گیرد: با صدای رسا فریاد برآورد، ناله‌ی خفیفی کرد، با غرش گفت.


۵. غنای واژگانی

هر کس کلمات بیشتری دارد نویسنده‌تر است. غنای واژگانی یک نوشته یعنی تعدد و تنوع واژه‌های غیرتکراری و غیرمنتظره در یک نوشته.

غنای واژگانی بستگی به خزانه‌ی لغات نویسنده دارد. نویسنده لغتی را می‌تواند به خزانه‌ی لغاتش واریز کند که از واژه‌های فعال او باشد. از این نظر کلمات دو دسته‌اند: فعال و غیرفعال. واژه‌های فعال یک نویسنده به تناوب و فراخور موقعیت مورد استفاده‌ی نویسنده قرار می‌گیرند. پس در زمان لازم برای استفاده حاضر به یراق هستند.

نویسنده باید با مطالعه مداوم و ممارست در نگارش، دایره واژگان فعال خود را گسترش دهد.

۶. پرهیز از کلیشه‌نویسی

در نویسندگی و گویندگی، منظور از کلیشه، اصطلاح یا عبارتی رایج و تکراری برای بیان یک مفهوم است. کلیشه‌ها روزی جذاب و تأثیرگذار بوده‌اند اما اکنون به دلیل تکرار فراوان، تأثیر و خاصیت خود را از دست داده‌اند و دیگر احساس و انگیزه‌ای را در خواننده یا شنونده ایجاد نمی‌کنند.

چند مثال از عبارت‌ها یا جمله‌های کلیشه‌ای:

البته واضح و مبرهن است که

لازم به ذکر است که

والدت با سعادت اختر تابناک آسمان امامت ولایت

حضور به هم رسانید

با عرض سالم و ادب و احترام

پیش از هر چیز

ناگفته پیداست که چنین عبارت‌های نوشته‌ی شما را به شدت باسمه‌ای و شعاری، مانند یک اعلامیه می‌کنند. مخاطب را دچار کسالت می‌کنند و حتی لذت و رغبت نوشتن را در خود شما کمرنگ می‌سازند.

همچنین مشکل دیگر واژه‌های کلیشه‌ای «کلی بودن» آن‌هاست که به منظور دقیقی اشاره نمی‌کنند و وافی به مقصود نیستند. مثلا: فیلم خوبی بود. این جمله نه تنها کلیشه‌ای و کسالت‌آور است. بلکه منظور نویسنده را ادا نمی‌کند و از توضیح مقصود عاجز است.

۷. کوتاه‌نویسی

یکی از راه‌های ایجاد صمیمیت در نوشته، نزدیک کردن زبان نوشتاری به زبان گفتاری روزمره است. جمله های کوتاه، یکی از ویژگی های زبان گفتاری است. پس در نوشتار نیز باید از جمله های بلند پرهیز کرد و تا می‌توانیم باید ساده و کوتاه بنویسیم. صرفِ نیتِ اینکه می‌خواهید یک نوشته‌ی کوتاه بنویسید سازنده است و از اطاله‌ی کلام و پرت شدن از موضوع کانونی نوشته جلوگیری می‌کند.

یک راهکار عملی و کاربردی برای کوتاه‌نویسی تعیین کردن حداکثر تعداد کلمات برای هر نوشته است. مثلا خود را به این قانون محدود کنید که هر نوشته‌ی شما نباید بیش از ۵۰۰ کلمه شود. ممکن است در پایان نگارش مطلب متوجه شوید که نوشته‌ی شما به جای ۵۰۰ کلمه مثلا ۶۵۰ کلمه شده است. مهم نیست! اولا اگر این محدودیت را برای خود وضع نمی‌کردید قطعا نوشته‌ی شما بیش از ۶۵۰ کلمه می‌شد و تا همینجا هم رعایت این قانون به کوتاه‌نویسی شما کمک کرده است. دوما شما می‌توانید این نوشته‌ی ۶۵۰ کلمه‌ای را با قدری ویرایش به همان ۵۰۰ کلمه نزدیک کنید.

همچنین در نظر داشته باشید که کوتاه ننوشتن به معنای پرگویی و زیاده‌نویسی است. اما عوامل پرگویی و زیاده‌‌نویسی:

فعل های ترکیبی: مورد بررسی قرار دادن ، خریداری کردن، به نگارش در آوردن.

کلمات زائد و بیهوده

تکرار کلمات مشابه (عطف اضافه)

توضیح واضحات

و عوال کوتاه‌نویسی:

استفاده از افعال خاص به جای افعال ترکیبی

حذف کلمات و توضیحات اضافی

فشرده‌سازی مفاهیم

تبدیل جمله‌های بلند به چند جمله کوتاه

همچنین گاه در تبدیل جمله‌های بلند به جمله‌های کوتاه‌تر، تغییراتی در ساختار جمله نیز لازم است. برای مثال:

جمله بلند: هدف و نهایت چیزی که این گروه از گفتن و نوشتن این گونه سخنان دنبال می کنند این است که نباید به زندگی خیلی اهمیت داد.

جمله کوتاه‌شده: هدف آنان از این گونه سخنان این است که زندگی را نباید جدی گرفت.

جمله کوتاه‌شده: هدف آنان از این گونه سخنان، جدی نگرفتن زندگی است.

۸. معیارنویسی

هر زبانی دو گونه نثر دارد: نثر معیار و نثر غیرِمعیار

نثر معیار، زبان نوشتاری دانش آموختگان، رسانه های گروهی و متون درسی در آموزشگاه های رسمی کشور است. از این رو، فردی که یکه مقاله دانشگاهی، یک پایان‌نامه و حتی یک نامه‌ی اداری و رسمی می‌نویسد، بهتر است از نثر معیار استفادده کند. و نه تنها برای این دسته مقاصد، بلکه برای نویسنده‌ای که از مخاطبش شناخت کامل ندارد، برای نویسنده‌ای تازه‌کار که از قوام نثرش اطمینان ندارد و برای نویسنده‌ای که صاحب‌سبک نیست، نثر معیار بهترین و کم‌خطرترین گزینه است. به عبارت دیگر، نثر معیار، رویکردی محافظه‌کارانه به نویسندگی است که البته استاندارد بودن و قابلِ‌قبول بودن هر نوشته‌ای را تضمین می‌کند. هر چند که چندان خلاقانه و شورانگیز به نظر نرسد.

ویژگی‌های نثر معیار از این قرار هستند:

۱. ساده‌گرایی

۲. اعتدال در وام‌گیری از زبان‌های بیگانه

۳. محتواگرایی

۴. ادبیات‌گریزی

۵. اجتناب از کهن‌گرایی

۶. گرایش به زبان گفتاری

۸. تساوی لفظ و معنا

۹ .صراحت

۹. فارسی‌نویسی

مثلا:

به جای آخر بنویسید، نخست پایان

به جای ابتدا بنویسید، نخست

به جای اتفاق افتادن بنویسید، روی دادن

به جای اساسی بنویسید، بنیادین

۱۰. پرهیز از افعال ترکیبی

پیش‌تر به این نکته اشاره‌ای گذرا کردم. در اینجا تصریح می‌کنم:

فعل مرکب جمله را ناهموار می‌کند و رسایی جمله را می‌گیرد. فعل ساده و غیرترکیبی، جمله را ساده و دلنشین می کند. در حالی که نویسندگان تازه‌کار دوست دارند به جای بشود، بنویسند: صورت بگیرد یا به جای ارزش دارد، بنویسند: از ارزش برخوردار است؛ و البته که این رویه، کار آن‌ها را خراب می‌کند!

توجه کنید که زبان فارسی از جهت فعل ساده، فقیر است. و انتخاب این افعال بایدد با دقت و از سر حوصله انجام شود.

مثال:

فعل ترکیبی: این دیدگاه مورد انتقاد طرفداران حقوق بشر قرار گرفت.

فعل غیرترکیبی: این دیدگاه، انتقاد طرفداران حقوق بشر را برانگیخت.


۱۱. خاص‌نویسی

واژه ها را می توان به دو گروه تقسیم کرد:

۱. واژه‌های پربسامد: مانند کلمات بحث، مسئله، است، مورد، انجام.

۲. واژه های کم بسامد: مانند کلمات زد، خطر، رها.

هر قدر بسامد کلمه‌ای پایین‌تر باشد، کاربرد آن بهتر است. کلمه‌ای که کمتر به کار می‌رود بهتر از کلمه ای است که حضور بیشتری دارد و به اصطلاح، نخود هر آشی است.

بهتر است خاص‌نویسی با پرهیز از افعال ترکیبی توامان شود. یعنی واژه‌های کم‌بسماد با افعال ساده تکمیل شوند.

مثال:

با استفاده از واژه‌ای پربسامد و افعال ترکیبی: راهی که او پیشنهاد کرد، گره را باز کرد.

با استفاده از واژه‌های کم‌بسامد و افعال ساده: راهی که او پیش نهاد، گره را گشود.

۱۲. زنده‌نویسی

زنده‌نویسی یعنی شخصیت‌بخشی به اشیاء و جانمند انگاری مفاهیم.

مثال:

غیر زنده: ناگاه با رخدادی غیرمنتظره، همه چیز دگرگون شد.

زنده:‌ ناگاه، رخدادی غیرمنتظره، همه چیز را دگرگون کرد.

همانطور که ملاحظه می‌کنید زنده‌نویسی، مفهوم را در جایگاه فاعل می‌نشاند. از این جهت درک کردن و تصور جمله، از آنجایی که به عاملی مشخص منتسب می‌شود، آسان شده و این خواننده را خوش می‌آید.

۱۳. پرهیز از حذف بی‌دلیل فعل

حذف فعل در جمله، در صورتی درست است که تکراری باشد:

مثال:

کشور ما هم فرهنگ غنی دارد و هم منابع فراوان دارد.

کشور ما هم فرهنگ غنی و هم منابع فراوان دارد.

در عین حال اگر دو فعل موجود در یک جمله، تکراری نباشد، نمی توان یکی را حذف کرد و این اشتباه را بسیاری می‌کنند. مثال:

حذف اشتباه فعل اول:‌ کتاب‌ها را خریداری و به کتابخانه فرستادم.

شکل درست: کتاب ها را خریداری کردم و به کتابخانه فرستادم.

همچنین نباید در جمله‌ای با دو فعل غیرتکراری، فعل اول را تبدیل به فعل وصفی کرد. این باز اشتباه رایجی است که بسیاری مرتکب می‌شوند.

مثال:

استفاده‌ی نادرست از فعل وصفی در جمله:‌ کتاب‌ها را خریداری کرده و به کتابخانه فرستادم.

شکل درست: کتاب‌ها را خریداری کردم و به کتابخانه فرستادم.

۱۴. بسیارخوانی و بسیارنویسی

یکی از مهم ترین ارکان نویسندگی تجربه است و تجربه از دو راه به دست می آید:

خواندن و نوشتن

نوشتن از آن رو که هنر است، محتاج استعداد ویژه یا همان ذوق است؛ اما در فن یا صناعت بودن آن نیز نباید شک کرد. پس تجربه لازم دارد. هر بار نوشتن، هرچند کوتاه، تجربه ایست است نو و گامی است رو به جلو.

بنابراین، مدتی باید برای خود نوشت، برای پاره کردن و دور ریختن. البته که تجربه‌اندوزی در نویسندگی هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرد. و هیچ استادی پیدا نمی‌کنید که از «نوشتن» بی‌منت‌تر و خالصانه‌تر تجارب نویسندگی را به شما منتقل کند.



شاید این پست‌ها را هم دوست داشته باشید:

۱۲ گام اولیه برای نویسنده شدن، پاس کردن پیش‌نیازها

این ۱۵ کتاب را بخوان و خود را خانم یا آقای نویسنده صدا بزن!

۱۵ فعالیت روزانه برای افزایش مهارت نویسندگی