۱۵ فعالیت روزانه برای افزایش مهارت نویسندگی!

قبل از شروع این نکته را در نظر بگیرید که نویسندگی یک فعالیت عمیقا «کودکانه» است. درست همانطور که دوچرخه‌سواری را با گرفتن پشت و استفاده از چرخ‌های کمکی یاد گرفتید، نویسندگی را هم یاد خواهید گرفت. در ابتدا حرکت شما سنگین و باثبات خواهد بود. (مانند زمانی که از چرخ‌های کمکی در دوچرخه‌سواری استفاده می کردید) بعد چرخ کمکی را رها می‌کنید تا سبک‌بال‌تر و با لذت بیشتر حرکت کنید. (نویسندگی کنید) اما به زمین خواهید خورد و این بارها و بارها اتفاق خواهد افتاد. بارها و بارها دکمه‌ی دیلیت را خواهید زد، کاغذ چرک‌نویس را مچاله خواهید کرد و یا از نشان دادن و انتشار نوشته‌ای که بیشترین زحمت را برایش کشیده‌اید خودداری خواهید کرد؛ اما نهایتا زمانی خواهید رسید که در یک لحظه‌ی «یوریکا، یوریکا» از ناخودآگاهِ خود آگاه می‌شوید و فریاد می‌زنید که «راستی، من دیگه نویسنده شدم!»


با یک نویسنده دوست شوید!

اگر یک ماهیگیر جوان و کم‌تجربه باشید که در توشه‌اش صیدی ندارد، نباید به دنبال دریافت ماهی از ماهی‌گیری حرفه‌ای باشید که سبدش دیگر جایی برای ماهی ندارد! با او دوست شوید! دوست شدن با یک نویسنده به معنای خواندن آثار او، نقد کردن این آثار، ارسال آثارتان برای او یا راهنمایی خواستن از او درباره نوشته‌هایتان نیست! چیزی فراتر از اینهاست. وارد شدن به دنیای او، پی بردن به سبک زندگی و نحوه مواجه او با مشکلات و چگونگی حل‌مسئله است. نویسندگی یک شیوه برخورد با جهان است، تغییر دنیای درونی و بیرونی فرد با استفاده از توصیف، تفسیر و نقد است. کسی که اعتقاد دارد تغییر با «تفسیر رویدادها» ممکن نیست، چه دلیلی برای نویسندگی دارد؟ با یک نویسنده دوست شوید، زیر زبانش را بکشید و در زندگی و برنامه‌ی روزمره‌اش سر و گوشی به آب دهید!

جدول حل کنید!

گفته می‌شود، یکی از راه‌های تبدیل شدن به یک نویسنده‌ی بهتر، افزایش گنجینه لغات است. اما افزایش دامنه‌ی واژگان به این راحتی‌ها هم نیست! چیزی در ذهن شما می‌ماند و ملکه ذهن‌تان می‌شود که فکر شما را به خود مشغول کرده باشد! پس چه چیزی بهتر از آنکه این مشغله، معمایی باشد که پاسخش جوابِ یک سوال جدول است؟ پس معماها را حل کنید و «کلمه جدید» جایزه بگیرید!

در کتابخانه‌ها قدم بزنید!

کتاب گران شده است و وقت کمیاب. اگرچه قدم زدن در کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها قدغن نشده است! به شهر کتاب‌ها بروید و در جایی دنج، به جای چیدن کتاب‌ها، چند ورقی را با چشمانتان ببویید! این کار شامه نویسندگی شما را قوی می‌کند. انجام آن در شهر کتاب‌های مجازی مانند فیدیبو و طاقچه هم با مطالعه صفحات نمونه‌ی کتاب‌ها میسر است.

داستان‌های قدیمی را امروزی کنید!

چشم انتظار والت‌دیزنی و پیکسار نباشید تا برایتان یک سیندرلا یا صد و یک سگ خالدار در عصر اینترنت بسازند! خودتان دست به کار شوید. در بیشتر مواقع قدیمی بودن یک داستان با دنیای کودکی پیوند دارد. از این گنجینه خاطرات به شکلی بهینه استفاده کنید. در نظر داشته باشید تمامی داستان‌های کلاسیک دنیا براساس کهن‌الگوهای اسطوره‌‌ای و قهرمانی مانند، عشق، عدالت و انتقام ساخته شده‌اند. همانطور که در واقعیت دخل و تصرف می‌کنید در قصه‌ها نیز دخالت کنید! آثار محبوب خود را انتخاب کنید و به جای «ای کاش‌ها‌یتان» در داستان، آنچه را که مد نظرتان است بگنجانید.

آثار کلاسیک ادبی را بخوانید!

هر هنری شروعی و اوجی و نقاط عطفی دارد. مثلا سینما یک نقطه شروع داشته است. این نقطه شروع در ادبیات بسیار دوردست است و به دوران نمایشنامه‌های باستان در یونان می‌رسد. به افسانه‌های هومر و ایلیاد. اما اگر اینقدر به ریشه‌ها علاقه ندارید، نباید ناامید شوید. مهم این است که نقاط اوج و عطف ادبیات را از دست ندهید. در داستان‌نویسی این دوران اوج که اصول و پایه‌ها در آن تثبیت می‌شوند، دورانی است که در یک بازه تاریخی ویکتور هوگو، امیل زولا، دونوره بالزاک، گوستاو فلوبر، استاندال در فرانسه و تولستوی، چخوف و داستایوفسکی در روسیه پا به عرصه گذاشتند. آثار اصلی این ۸ نویسنده را نخوانده‌اید؟ پس نویسنده نمی‌شوید!

اقتباس‌های سینمایی را بررسی کنید

مقابله و مقایسه‌ی فیلم‌های سینمایی با آثار ادبی و نوشته‌هایی که فیلم‌ها از روی آن‌ها ساخته شده‌اند یک راه مهم در ارتقای قدرت نویسندگی و خلاق‌تر شدن در این عرصه است. چرا یک داستان مکتوب جذاب‌تر از فیلم ساخته‌شده از روی آن است و یا برعکس؟ چه چیزی تفاوت‌ها را رقم زده است؟ تصویری کردن یک داستان چگونه است و استفاده کردن از ادبیات در سینما چگونه باید باشد؟ همه این‌ها با این مقایسه کشف می‌شود. الیور توئیست، بینوایان، رومئو و ژولیت، هملت، مکبث، پدرخوانده و تمامی داستان‌ها و نمایشنامه‌هایی که به فیلم تبدیل شده‌اند منبع بسیار خوبی در این زمینه هستند. توجه داشته باشید در فهرست جوایز اسکار همیشه جایزه‌ای برای بهترین اقتباس‌های سینمایی وجود دارد که در هر دوره فیلم‌هایی برای دریافت آن کاندیدا می‌شوند. پیشنهاد می‌کنم این فیلم‌ها را ببینید و کتاب‌هایی را که این فیلم‌ها از رویشان اقتباس شده‌اند را نیز مطالعه کنید.

آهنگ‌های باکلام و بی‌کلام گوش دهید

عینیت یا ذهنیت. مسئله این است! اما واژه‌دان شما که خالی باشد، قدرت نوشتن نخواهید داشت چه منظورتان مفهومی انتزاعی باشد و چه مثالی عینی! اما می‌توانید واژه‌دان‌تان را با موسیقی پر کنید! اگر به دنبال واژه‌های عینی برای مطلبی روزمره و خودمانی هستید، موسیقی‌های پاپ و رپ روز را گوش کنید، اگر می‌خواهید مطلبی نوستالژیک بنویسید، موسیقی‌های قدیمی و اگر می‌خواهید به زبانی مرموز و شخصی دست یابید که محمل اندیشه‌های انتزاعی‌تان باشد، موسیقی بی‌کلام گوش دهید!

مقاله‌ها و یادداشت‌های دیگران را اصلاح و ویرایش کنید

معلمی بهترین راهِ تبدیل شدن به یک دانش‌آموز خوب است. زمانی که در کسوت یک معلم و مصحح قرار می‌گیرید بدون آنکه به دانش شما اضافه شده باشد، دارای نگاهی پروسواس‌تر، عمیق‌تر و هوشمندانه‌تر می‌شوید. اگر دو نویسنده متوسط را در نظر بگیرید، آن نویسنده‌ای شانس تبدیل شدن به یک نویسنده خوب را پیدا می‌کند که نوشته‌های بیشتری را نقد و بررسی و اصلاح می‌کند. شاید این خاصیت ایرادگیر بودن انسان است که او در این کسوت، هوشمندتر و دقیق‌تر عمل کرده و از تکرار ایرادهای دیگران در نوشته‌های خود پرهیز می‌کند. ایرادهایی که اگر در نوشته‌های دیگران نیافته بود، هرگز در نوشته‌های خود توان و میلی برای یافتن آن‌ها نداشت!

«شعر مانند» یا قصار بنویسید و آن را برای خود و دیگران بخوانید

«شعر مانند» را از خودم در آورده‌ام و به زبان ساده به معنای فوران احساسات لطیف در قالب جملات است که تا حدی به مفهوم شعر نزدیک می‌شود، اگرچه که دارای ارزش شاعرانه نیست. در واقع از آنجایی که گفتن شعر تابع رعایت تعدادی اصول و قوانین تکنیکی است که تسلط بر آن برای یک فرد غیرِ شاعر ضروری نیست، لزومی نیست که نویسندگان به معنای واقعی کلمه شعر بگویند. اما این به آن معنی نیست که از ظرفیت‌های شعر بی‌بهره باشند. شاعرانه‌های آن‌ها صرفا به الزامات فرمی شعر مقید نخواهد بود، اما احساسات‌شان را در قالب بکرترین و شهودی‌ترین کلماتی که تاکنون استفاده کرده‌اند، برملا خواهد کرد. در حقیقت «شعرمانندها» کلماتی هستند که از نزدیک‌ترین قسمت‌های روح و ذهن ما به ناخودآگاهمان بر قلم جاری می‌شوند. قصارها نیز همین کارکرد را به شکلی موجزتر، پیام‌محورتر و ویراسته‌شده‌تر انجام می‌دهند. خدا را چه دیدید شاید اصلا شاعر شدید؟!‌ به هر حال اگر به این زمینه‌ها علاقه‌مند هستید شعرهای بیژن جلالی، سید علی صالحی، احمدرضا احمدی و پرویز شاپور را از دست ندهید.

با افراد غریبه نامه نگاری کنید!

وقتی با یک فرد آشنا حرف می‌زنید یا مکاتبه می‌کنید، از الفاظ آشنایی نیز استفاده می‌کنید و این برای یک نویسنده به معنای سکونت کلماتش در برکه‌ای راکد است! شما از زوایه‌دید فرد آشنا با او حرف می‌زنید و بسته به اینکه بخواهید او را برنجانید یا خوشحال کنید از کلماتی مشخص در ارتباط با او استفاده می‌کنید. نفس نامه‌نگاری در نویسندگی بسیار اهمیت دارد، اما نامه‌نگاری با افراد غریبه، همانطور که زاویه‌های جدیدی از روح و ذهنیت شما را آشکار می‌کند، کلمات و ترکیب‌های جدیدی از آن‌ها را نیز در ذهن و ضمیر شما متولد می‌کند. من سا‌ل‌ها با افراد غریبه چت کرده‌ام و اثرات آن را دیده‌ام. رزومه‌ام که مخاطبان آن همگی افرادی غریبه بودند به شکلی بود که اکثر آن‌ها می‌گفتند صرفا به خاطر کلماتِ آن رزومه، مرا به مصاحبه دعوت کرده‌اند. نامه‌های عاشقانه‌ای که از طرف یکی برای دیگری می‌نوشتم، منتی از طرف من بر افرادی که از این طریق به مراد دل و وصال عشقشان می‌رسیدند نبود، نوعی بازیگری و خلق فردی جدید بود که در قالب موقعیت‌ها و کلمات جدید، زندگی را بازی می‌کرد.

نوشته‌هایتان را برای ناشران و حرفه‌ای‌ها ارسال کنید

خودتان را برای نقد شدن، نه شنیدن، مسخره شدن و کاهش موقتی اعتماد به نفس آماده کنید. نوشتن نوشته‌ای پر عیب و ایراد که کاری ندارد! این همه نوشته در شبکه‌های اجتماعی توسط افراد عادی خلق شده‌اند، اما این ثابت نمی‌کند که نوشتن حرفه‌ای یک کار پیش پا افتاده است. آنچه یک نوشته را به نوشته حرفه‌ای تبدیل می‌کند، در اکثر موارد «کلمات» نیستند، بلکه ظرایف و فوت‌های کوزه‌گری هستند که رعایت آن‌ها تازه باعث می‌شود که در باغ نویسندگی وارد شوید، اگرچه شاید در این صورت هم صندلی‌ای در باغ برای نشستن شما به عنوان یک نویسنده خالی نباشد. برای اینکه جز مدعوین و برگزیدگان نویسندگی باشید که بر صندلی‌های ویژه جلوس می‌کنند، باید با تعدادی از عنق‌ترین و کنایه‌زن‌ترین افراد زندگی‌تان که ناشر و نویسندگان حرفه‌ای هستند، مواجه شده و در برخورد با آن‌ها گوش شنوایی داشته باشید.

برای دوستانتان توصیف‌گری کنید

قبل از آنکه دوست‌تان را به خانه‌تان دعوت کنید، خانه و اتاق‌تان را برای او توصیف کنید. این توصیف می‌تواند گفتاری هم باشد. حالا از دوست‌تان بخواهید تعارف را کنار بگذارد و توصیف شما را با واقع امر مقایسه کند. آیا نمره قبولی می‌گیرید؟ اگر نمی‌خواهید دوست‌تان را به خانه‌تان دعوت کنید، این گزینه را بی‌خیال نشوید. از توصیف فیلم‌ها و حتی مکان‌های گردشگری استفاده کنید و بعد از او نظرخواهی کنید.

برای واژه‌ها «هوو» بیاورید!

نویسنده خوب «کلمه‌باز» و در این «کلمه‌بازی» خود به شدت هوس‌باز و تنوع‌طلب است! نویسنده، سر و گوشش برای کشف کلمات جدید می‌جنبد و عاشق کشف مترادف‌هاست تا بر سر واژه‌های قدیمی هوو بیاورد! نو که رود به بازار کهنه شود دل‌آزار! در هر دیکشنری قسمتی برای مترادف‌های هر واژه وجود دارد. به علاه می‌توانید از قسمت‌ مترادف‌های سایت واژه‌یاب استفاده کنید تا در زندگی نوشتاری خود اندکی زیرآبی رفتن را تجربه کنید!

در زمان گوش دادن به رادیو، تلویزیون و وب‌گردی، روزنامه‌خوانی مچ افراد را بگیرید!

این احتمالا آسان‌ترین گزینه این لیست است. نوشته‌ها و گفته‌های افراد را بررسی و مچ آن‌ها را به صورت خودجوش و داوطلبانه بگیرید! بهترین شکارگاه برای این مچ‌گیری شبکه‌‌های مجازی، روزنامه‌ها و همین سایت ویرگول است! اینطوری دشمنان زیادی هم پیدا کرده و از تنهایی و کسالت درخواهید آمد!

از مبانی خلاقیت استفاده کنید

منبع همین نوشته‌ی حال حاضر من اصلا این نبود! فقط بدانید نوشته‌ای بود در باب هوش، دو دقیقه بعد از خواندنش به ذهنم رسید که این نوشته را بنویسم، ۱۲ عامل شد، ۱۵ عامل. هوش شد، مهارت و توانایی انجام یک کار شد، نویسندگی. بنابراین از نطفه‌ای کاملا متفاوت، نوشته‌ای جدید متولد شد.

خلاقیت همین است. چیزی را از چیز موجود حذف کنید، برعکس کنید، ترکیب کنید، اضافه کنید تا کم‌کم چیز جدیدی شکل بگیرد.



شاید این پست‌ها را هم بپسندید:

۱۲ گام اولیه برای نویسنده شدن؛ پاس کردن پیش‌نیاز!

چرا نمی‌توانیم بنویسیم؟ (موثرترین عوامل در نوشتن)