/کتابخوون/گرافیست(تاحدودی)/غوطه ور روی دریای فلسفه و منطق/ بهخوان: https://behkhaan.ir/profile/Arkey
دلنوشته ای به خداوند؛
به نام خدا؛ سلام! عیدتان مبارک.
ای پروردگار عالمیان، تو را سپاس میگویم بابت تمام نعماتی که به من دادی. میدانم که لیاقت من یک همچین چیزهایی نیست و نبوده، و تو به من لطف کرده ای که نعمات داده ای، آن هم لطفی بیش از حد که بنده ی حقیر را پررو کرده. الآن و امروز که دارم این نامه را مینگارم، بهار یکهزار و چهارصد و سه معادل با رمضان دوست داشتنی ۱۴۴۵ است فکر میکنم. واقعا حال و هوای این ماه آدم را از گناه باز میدارد. هر چند نمیدانم چرا از شر نفس اماره و آن اسمش را نبر گول زننده نمیتوانم رهایی یابم! از امروز شروع کرده ام به فراموشش. دیگر سعی میکنم تا جایی که میشود و تو دستم را میگیری، سراغش نروم. ممنون از حسن توجهت به من. میدانم، بنده ی خوبی نبوده ام. سعیم را میکنم. فقط کمکم کن که امسال، عادت بدم را ترک کنم.
امیدوارم که این وضعیت مملکت، فقط یک امتحان باشد. وضعیت قیمت آن ماشین های با کیفیت که روزی هم قیمت پراید بودند، یک امتحان است دیگر، درست است؟ اگر نباشد چه؟ حتی خیالش هم برایمان دشوارست.
مرا اطمینان ببخش؛ که روزی خواهد رسید که بزرگترین دغدغه ی مسئولین، دیگر حجاب نیست؛ هرچند میدانم که این مسئله یکی از مهم ترین مسائل اسلام است، اما حداقل بگذار این کار در اولویتی پائین تر از اقتصاد و پیشرفت مملکت باشد، تا بلکه این موضوع تشویق و یا دلیلی برای آن شخص باشد که اینکار را انجام دهد و درواقع امر به معروف، جوری خواهد شد که دیگر نیازی به شخصی برای قانع کردن نیست. در مواقعی هم هست که خب اصلا شاید هم آن شخص میخواهد راه خودش را انتخاب کند، به قولی اول از همه «دودش در چشم خودش خواهد رفت» و بعد از مدتی نچندان بلند چشم باقی جامعه نیز خواهد سوخت. که نمیدانم، علمش را ندارم که اینگونه سخن بگویم، به هر حال هر طور تو صلاح میدانی! شاید هم من اشتباه میکنم.
علاوه بر آنها، این اقدام بالا باعث از بین رفتن این دو قطبی که بر جامعه حاکم شده است، میشود. آنوقت است که خیلی خوب میشود افرادی که کمی تفکرات اسلامی دارند که به اماکن عمومی میروند، با آنان مانند یک شخصی که «تمام مشکلات مملکت زیر سر شه» برخورد میشود.
البته که منظورم همان قشر مذهبی ست که مردم تشکیلش داده اند و به کسی کاری ندارند است، وگرنه که آن اشخاصی که به این و آن گیر میدهند، توقع همچین چیزی را نداشته باشند!
و حتی بالعکس، در اماکن مذهبی مانند مصلا، اگر شخصی بر فرض مثال برای نمایشگاه کتاب بخواهد بیاید که کمی تفکراتش متفاوت و روشنفکرانه است؛ برخی از مذهبیان حاضر در صحنه به او، نگاهی چپ-چپ به او می اندازند.
من مانند این مورد را به چشم فقط یکبار دیده ام، که با شخص ذیربط نیز خودجوشانه توسط مردم همان قشر مذهبی که پیشتر گفتم برخورد شده.
دیگر از این مسائل که بگذریم جز شکر خدا چیز دیگری نمیتوان گفت. امیدوارم که در سال جدید به آنچه که میخواهید برسید. با اینکه میدانم در ایران آن طور که باید به خواستهٔ تان شاید نرسید، اما به هر حال از ما گفتن بود. اگر هم مانند بندهٔ حقیر نماز میخوانید و روزه میگیرید، نماز روزه هایتان نیز قبول حق باشد. به امید روزی که بتوانم حقیقت را ببینم و این ملت، شادیشان همیشگی باشد.
در پایان:
چیزی که امروز توجهم را جلب کرد، ساز زیبای شورانگیز است که از نامش معلوم است که کاملا ایرانیست، و تنبور شور انگیز اگر اشتباه نکنم، از ابداعات استاد حسین علیزاده است؛
آلبوم مَه و مِه یا ماه و مه ایشان که بداهه نوازی این ساز است، گوش دهید:
خوشحال میشوم انتقاداتتان را بشنوم؛ ۱۱ فروردین ۱۴۰۳.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودکی یک دیوانه (داستانی در کمتر از 500 کلمه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
آغاز فعالیت ویرگولی
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفر و معنای زندگی :)